تحقیق مقاله در مورد سيره امامان

    —         —    

ارتباط با ما     —     لیست پایان‌نامه‌ها

... دانلود ...

بخشی از متن تحقیق مقاله در مورد سيره امامان :

سیره امامان

بسمه تعالی
معصوم چهاردهم قائم آل محمد علیه السلام, امام منتظر و مهدی موعود عجل الله تعالی و فرجه که جهان در انتظار مقدم مبارکش دقیه شماری می کند و دست استعانت به درگاه باریتعالی دراز نموده است و آرزوی فرج آقا امام زمان (عج) را از ساحت مقدس پروردگار می خواهند.
سنت الهی بر این بوده که روی کره زمین بدون حجت الهی خالی نماند,
سنت الیه بر این بود که خلقی بیافریند و آنها را بسوی کمال مطلوب بوسیله پیامبران خود هدایت و راهنمائی فرماید, تا در تمام ازمنه و اوقات قیام به حق کنند و شرایط موفقیت را در قیام آنها شرح و بسط داده که از چه شرایطی قیام نمایند تا به موفقیت نهائی قائل شوند و برسند,

این قیام از وظائف حتمی افراد است, خواه آن فر مطاع باشد یا مطیع و در هر حال حکم قیام باید انجام بگیرد, قیامی به حق برای نشر توحید و حفظ وحدت عقیده,
قیام برای خدا در اقامه صلوه و ادا زکوه, قیام برای اصلح جامعه, قیام برای پایداری دین و استواری اساس اجتماعی اسلام و قیام برای تکامل احکام و انسانیت که انسانیت در سیر تکاملی دعوت انبیا بوده و هر نبی و پیغمبر هم قیام به وظیفه خود کرده و ملت و امت خود را دعوت به قیام الله نموده است,

حضرت آدم ابوالبشر نبی اول مأمور به قیام بوده تا رسید به رسالت حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و حضرت خاتم النبیین (ص) که همه قیام به حق کرده و عقیده توحید را در خود کیفیت فهم و مشاعر مردم عصر و شرح و بسط داده اند و این سنت نیز تا آخرین فرد ناجی بشریت خاتم انبیا حضرت محمد (ص) بوده است, با آنکه بعد از رسول الله پیامبر دیگری وجود نداشت که رسالت مهم الهی را بعهده بگیرد, 12 نفر اوصیای اولی الامر امام بعد از رسول خدا به امر خداوند تبارک و تعالی انتخاب و معرفی شد و حضرت خاتم الاوصیا مهدی آل محمد (ص), که ولایت به وجود او تمام می شود, با تقدم وجودی تأخیر ظهوری دارد و همواره د رحال قیام هستند, ولی قیام ها نیز از

نظر زمانی دارای انگیزه های مختلف هستند, مثلاً قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام قابل مقایسه با قیام سایر مردان جنگی با سایر قیام اجتماعی حکومتی نیست, زیرا این قیام برای بقا حقیقت و ابقا حکم توحید بوده و قیام آل محمد (ص) هر یک در صف خود اثر عمیق در جامعه بخشیده است, قیام قائم آل محمد (ص) حضرت مهدی (عج) در تمام بشر عصر ظهور اثر می بخشد و آن قیام آسمانی است که دست قدرت الهی این ودیعه ولایت را برای قیام به جهت ابقای توحید و نبوت و احیا دین و تجدید مجدد عظمت اسلام در پس غیبت نگاهداشته تا روزی که ظهور کند و دعوت به قیام الله نماید و انسانیت را تحت لوای قرآن بسوی تکامل معنوی هدایت نماید.
پیامبر اکرم و رسول مکرم اسلام دارای عقل کل و ختم رسل و قائم بالله بود و جهان به نور ارشاد او منور گشت و در میان هزار انبیا در سطح بالاتر رسالت قرار داشت و اکمل و اشرف انبیا و انسانها بود, بلکه نه تنها رسول بود که رسالت به او ختم و به فرزندش مهدی قائم علیه السلام نیز ختم ولایت ختم خواهد شد. زیرا که امامت همدوش نبوت و مستحکم رسالت است و امام مهدی دوازدهمین وصی بلافصل پیامبر اکرم است و همان شخصیتی که خود سالهای سال قبل از تولد مهدی به جهان اسلام معرفی نمود, که فرموده است: حجه بن الحسن العسکری قائم به حق است و راعی قیام و دوازدهمین وصی من است.
از اوصاف حضرت مهدی (عج) چنین به ما روایت شده که آن حضرت دعوت نبوی را تجدید می کند و شجاعت وصول حیدریه را نشان می دهد, که اوست عصمت و عفت فاطمه زهرا سلام علیها را نشان خواهد داد و به ظهور خواهد رساند, اوست که حلم حسن مجتبی و بردباری و شکیبائی سبط اکبر را در قیام مهم خود دارد, قائم به حق است که شجاعت حسینی سالار شهیدان را

ظاهر می سازد اوست که عبادت و اطاعت و طریق بندگی زین العابدین را به مردم عصر نشان می دهد آن قائم به حق است که تاثر علمی باقر علوم اسلام را متجلی می سازد.
حجه بن الحسن العسکری که علوم جعفری را بر مردم می رساند و آموزش و پرورش جعفریه را تجدید می کند, اوست که علوم کاظمی و ریزه کاریهای علمی باب الحوائج را ظاهر می سازد و احتجاجات رضوی را با علمای خارجی و داخلی تجرید مطلع می کند و چهره حقایق را به جهانیان

نشان می دهد, اوست که دارای جود و بخشش تقی متقی و دارای تفاوت تقوی و شرافت و کرامت فاطمی می باشد: قائم به حق دارای هیبت عسکری و صاحب غیبت الهی است, او حکمه اللهی است که دست قدرت برای روز مصادیق و مفاهیم صفات اولیا خود در پس پرده غیبت نگاه داشته و آنچه خوبان همه دارند او به تنهائی واجد همه فضائل است,
امام زمان علیه السلام قیام می کند که فرصت های از دست رفته را برای تکامل معنوی تجرید فرماید, او قیام می کند تا بشر را با تعدیل تمدن مادی به سرحد تکامل معنوی برساند,
او مظهر نمونه عدل و داد و عدالت و تساوی حقوقی جامعه انسانی بوده و هست و اوست که به زنگی پرآشوب جهان و قتل و غارت و کشتارهای بی رحمانه خاتمه می دهد و یک محیط امن و امان و پرآسایش را توام با حکمیت قرآن بوجود خواهد آورد که قرنها ادامه خواهد داشت.
این حجت الهی و این قائم جهان اسلام و این آفتاب عالمتاب وجود دوازدهمین شخص ولایت در آسمان وجود بشریت در نیمه شعبان سال 255 هجری در کشور عراق در شهر سامرا (سرمن رای) بر جهانیان پرتوافکن گردید,
امام مهدی (عج) در پانزدهم شعبان المعظم سال 255 هجری در زمان حکومت المتعمد عباسی متولد, پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری و مادر محترمه اش (نرجس) دختر امپراطور روم شرقی است, که آن حضرت پنج ساله بود که پدرش امام حسن عسکری شهید شد و در مسند امامت قرار گرفت و در پنج سالگی بنا به فرمان خداوند غیبت صغری فرمود (علت غیبت آن حضرت عملیات ایدائی حکومت سفاک عباسی و بعضی از نزدیکان آن حضرت مانند عمویش جعفر کذاب بود البته ناگفته نماند که مصلحت و تقدیر خداوندی نیز در غیبت آنجناب دخیل بوده).
و اما جعفر کذاب برادر امام حصن عسکری در مقام غصب مقام منیع امامت که یک ودیعه الهی می باشد, بود و با دسیسه چینی و پشتیبانی حاکمان مزدور خود را امام معرفی کرد و عده ای از اشخاص ساده لوح و خصوصاً حکومتی ها دور و برش جمع شدند. جعفر از دشمنان درجه اول آن حضرت و امام مقتدا ولی عصر محسوب می شد و در موقع تشییع جنازه امام حسن عسکری (ع) جعفر کذاب خواست بر جسد برادر نماز بخواند که وجود مقدس امام مهدی فوراً وارد شد و دست عموی خود را گرفت و به عقب زد و فرمود: عمن من از شما اولی ترم و نماز بر پدر بزرگوار خود خواند,

امام حسن عسکری (ع) در سال 231 متولد و در سال 260 هجری مسموم شد و درگذشت و 29 سال عمر پربرکتش بود فقط نسل او منحصر به مهدی پسر پنج ساله اش بود که از نرجس خاتون ملکه رومی و یگانه کنیز خود پیدا کرده بود و دست قدرت الهی حوادثی به وقوع آورد , تا این لعبت رومی را که از صالحترین زنان و پاکترین نسلهای بشری در اروپا بود آن را به عراق کوچ داد و نصیب حضرت ابو محمد حسن العسکری علیه السلام کرد تا صدف درج گرانمایه ولایت گردد.
ناگفته نماند که این یک نیت الهی است که کانون پرورش اولیا خود را از سایر ارحام الهات منز

ه دارد و از مصالح عالیه ساختمان کند و به تربیت نیکو پرورش دهد و هیچ شکی نیست که کارهای خوب را خداوند بدست مردان خوب می سپارد و او بهترین افراد و بندگان خود را می شناسد و لذا هر کار خوب را از دست مردان خوب خارج می نماید و امور خطیر را بدست مردان بزرگ و با کفایت و لایق سپرده که آنها انجام دهند, برای پرورش اوصیا خود که گوهرهای تابناک خلقت بوده اند صدفهای پاک و پاکیزه ای آفرید و بدست مربیان خداپرست و نیکو سیرت داده تا آنها پرورش نمایند تا قابل یار وجود امام ولی خود گردد ود رخمسه طیبه که آیه تطهیر آنها را منزه از هر پلیدی معرفی فرمود و گاهی در علل و اقوام دیگر دوشیزگانی پاک و روشن ضمیر انتخاب و بدست قدرت خود او را حفظ کرده و از شهری به شهر دیگر انتقال داد تا با آفتاب امامت وضع و مجازات یافته و از میان مادران که اصداف گوهرهای تابناک ولایت بوده اند چند نفر آنها را دیدیم که از ملل غربی انتخاب و به سرزمین وحی و الهام فرستاده اند و ماد رامام عصر نیز یکی از آن ملکه های وجاهت و زیبائی است که از نسل حواریون عیسی بن مریم بوده و دست قدرت این لطیفه آسمانی را برای همسری امام حسن عسکری فرستاده تا گوهر تابناک مهدویت در آن رحم پاک پرورش یابد. نمونه بارز دیگر

شهربانو دختر یزدگرد ساسانی بوده که از مدائن رانده شد و در مدینه کشور عربستان نصیب سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) گردید و حضرت سجاد علیه السلام از او بوجود آمد و نرجس خاتون دختر بزرگترین قیاصره روم و از خاندان شمعون وحی بلافصل حضرت عیسی بن مریم علیه السلام بوده که دست قدرت این شاهزاده رومی را برای مادری حجه بن الحسن علیه السلام حفظ کرد و به کشور عراق فرستاد.
موضوع مهدویت یک امر آسمانی و در تمامی کتابهای مقدس ذکر آن شده است.
در کتاب زبور داود ص 1955 چاپ لندن که جزو تورات و انجیل به چاپ رسیده بشارت می دهد جهانیان را بوجود مصلحی که از دریا یا دریا داد کند و باقصای جهان حکمرانی نماید و جمع امتهای جهان او را بندگی خواهند کرد وجودش برای عالمیان برکت است و این گفتارها همه با معتقدات شیعه نیز مطابقت دارد,
در کتاب اوسیای تورات باب دوازدهم چاپ لندن ص 10113 جنگ عمومی قبل از ظهور مصلح بزرگ واقع م یشود و ایمنی برای کسی باقی نمی گذارد سخن می گوید و سپس وعده امن و امان می دهد و در باب 33 همان کتاب وعده پادشاه عادلی را می دهد که مالک روی زمین می شود و عالم را بعد از آنکه سه دوم از اهلش نابود می شود اصلاح می کند.
در باب دوم کتاب (اشعیای نبی) مرقوم است که برای خدا روزی است که بر هر چیزی فرود می آید و آنها در برابرش پست می شوند. اشعیای نبی در باب سیزدهم کتاب خود می گوید, روز خداوند نزدیک است و هلاکتی از جانب قادر متعال می آید تا جهان را ویران سازد و گنه کاران را هلاک نماید,
در انجیل نیز مطالبی آمده است که حضرت رسول را آفتاب و حضرت علی را ماه و دوازده امام را به دوازده ستاره که بر سر من قرار دارد تعبیر می کند و نزد خدا رهبری می شود.
در کتاب (دادنگ) از کتب براهمه و کتاب (جاماسب زردتشتیان) و بعضی فصول انجیل مانند (مکاشفات یوحنا) و کلمات متی و کتاب (دسندره عیسویان) نقل شده است که در آخرالزمان پس از آنکه جهان پر از ظلم و جور شد و از اسلام جز نامی بعلت فسق و فجور عالمیان و ظلم ظالمان و حسد حاسدان نماند, پادشاهی که از امت و نسل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است ظهور می کند و مشرق و مغرب عالم را می گیرد و بسیار کسان را می کشد و بتخانه ها را خراب می کند و بتان را به دریا می افکند و بسیار از نیکان را زنده می کند و به کارهای بزرگ می گمارد و بسیاری از بدان و جادوگران را کیفر میدهد و بدعت ها را از میان برمی دارد وعصای موسی و انگشتر و دیهیم سلیمان باد و خواهد بود, همه خلایق او را مطیع می شوند و جزیه ا زیهودیان قبول نمی کند و اگر مسلمان نشوند آنها را می کشد و پاپ را به قتل می رساند و پادشاه فرنگ را خوار می سازد و مسیح از آسمان به کمکش فرود می آید و همه خلایق را بدین واحد در می آورد از

خوانندگان عزیز تقاضا می شود در صورت امکان به کتاب مکاشفات یوحنا باب 19 ص 117 مراجعه و مطالعه فرمایند و در بعضی دیگر از فصول انجیل از پادشاهی سخن می گوید که کلیه جهان را مسخر می کند و مرغان جهان از پاره های گوشت دشمنانش سیر می شوند و در قرآن مجید نیز بطور صریح در این بیان آمده که مسیح روزی از آسمان بزمین خواهد آمد و همه مردم اهل کتاب بریخ شیعه ص 137 آمده که مسیح از آسمان بزمین می آید و پشت سر مهدی نماز می گذارد و مسیحیان او را می شناسند و با او و حضرت مهدی (عج) بیعت و پیروی می نمایند ما شیعیان و معتقدان ولی عصر ارواحنا الفدا انتظار ظهور امام زمان (عج) را داریم یعنی مصلح عالم بشریت ک دنیا انتظار او را دارند که بساط عدل حقیقی را در عالم بگستراند و دنیا را از تاریکی و کفر و نفاق و از ظلم و تعدی صهیونیست های ضد اسلام و دین برهاند, نام مبارک امام مهدی و قائم آل محمد صلی الله علیه و آله هم نام جدش رسول ا لله و کنیه آن حصرت ابوالقاسم و القابش حجت, مهدی, خلف الصالح, القائم المنتظر و صاحب الزمان می باشد.
این جوان هاشمی دوازدهمین یادگار پیشوای اسلام است که دارای چشمان سیاه و ابروهای پیوسته و بینی زیبا و بلند قد و ریش انبوه و خال هاشمی درگونه راست می باشد.
رسول خدا د رحق امام قائم فرمود: مهدی از اولاد من است صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشد رنگش عری گندم گون بلند قد خواهد بود, اوست که زمین را از عدل و داد پر کند همانطوریکه از ظلم و جور پرشده باشد,
زندگانی آن حضرت از سن 5 سالگی از سال 260 هجری تا سال 330 هجری هفتاد سال (زمان غیبت صغری) شروع شده که توده مردم و عمال دولت از زیارت جمالش محروم بودند ولی خواص و علما به خدمتش رسیده و کسب فیض می کردند, و امور شرعی دین و دنیای خود را می پرسیدند و مشاهیر این دسته چهار نفر وکلای اربعه که بنام نواب اربعه مشهورند که واسطه فیض بشرح زیر بودند:
1- عثمان بن سعید عمری ملقب به ابوعمر که وکیل حضرت عسکری بود به نیابت آن حضرت منصور شده و این مرد بزرگوار در سال 300 هجری وفات کرد.
2- محمد بن عثمان پسر بزرگ وکیل امام عسکری که مردی راستگو و متقی و با فضیلت بوده به وکالت حضرت مهدی منصور شد و او هم در سال 305 هجری وفات نمود.
3- ابوالقاسم حسین بن نوح نوبختی که محمد بن عثمان قبل از فوتش به امر حضرت حجت ایشان را معرفی نمود که به نیابت و وکالت برقرار شد و او هم در شعبان هجری وفات کرد.

4- ابوالحسن علی بن محمد سمری که از بزرگترین موثقین و معتمدین و از فحول علما فقهای اسلام است به وکالت و نیابت برگزیده شد واین مرد متقی و زاهد هم د رنیمه شعبان سال 329 هجری درگذشت که قبل از فوت نایب چهارم توقیفی صادر شد که دیگر آن حضرت نایبی نداشته و غیبت کبری اختیار خواهد نمود و دومین دوره زندگانی آن حضرت از سال 330 شروع می شود. همان غیبت کبری است تا روزی که فرمان مهمی از طرف پروردگار صادر و حضرت مأمور به خروج و ظهور بشوند.
از امام حسین علیه السلام روایت است که آن حضرت فرمود از ما دوازدهمین مهدی اام ائمه اطهار علیه السلام به آمدن مهدی قائم صلوات الله علیه تصریح فرموده اند,
چنانچه هست فلک را دوازده تمثال که آفتاب بر آن دور می کند مه و سال
بر آسمان ولایت دوازده برجند چو آفتاب ترتیب همه بر اوج کمال
مثال دوازده ماه و دوازده کوکب به آفتاب نبوت نموده استقبال
ستارگان سپهر ولایت شرفند که ایمنند ز نقصان و احتراق و وبال
این دین اسلام با تمام جهات فرعی آن تا این ساعت بطور کامل با وفق زمان کامل چرخیده و به لازمه توصیف و تشریح و تفسیر و تأویل و ادامه طرق و ایصال به مطلوب و عنوان مظاهر و مصادیق اعمال و احکام بود, تمام آنها را در طول سه قرن دوازده نور پاک ولایت به مردم فهمانید و مانند آن است که منظوم ه شمس نبوت در بروج ولایت یکدوره کامل گردش کرده و تمام جهات و خصوصیات متصوره دین را که برای آسایش اندیشه و آرامش خاطر بشر فرستادند عملاً ترجمه کرده و به مردم جهان نشان دادند و در این اوقات که در غیبت کبری امام زمان علیه السلام عمری را می گذرانیم دوران گردش منظومه شمسی تمام و مدتی چهره زیبای دوازدهمین مهر سپهر ولایت زیر ابرهای عدم سنخیت مخفی است تا ظاهر گردد و اسلام را احیا و زنده کند و ندا بر عالم زند: (انی بقیه الله و حجته و خلیفته علیکم)
همه شب آرزویم که ببینم از تو روئی چه زیان تو را که منهم برسم به آرزوئی
بکسی جمال خود را ننموده و ببینم همه جا بهر زبانی بود از تو گفتگوئی
نه بباغ ره دهندم که گلی بکام بویم نه دماغ آنکه از گل شنوم بباغ بوئی
الهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه السا عه و فی کل ساعه ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها

طویلا برحمتک یا ارحم الراحمین.

تولد امام زمان (عج)
از پس پرده برون آی بکن عشوه گری تو گلی از چمن و باغ و گلستان علی
ناز بر ما مفروش ما که گرفتار توئیم تو به گلزار امامت گلی اندر چمنی

روی بر ما بنما عاشق رخسار توئیم روی زیبای تو محراب عبادت به منی
قد رعنای تو را جان فدا خواهیم کرد ای که سروی به گلستان تو درّ یمنی
یوسف مصر بزیبایی تو کی برسد جمله عالم به تو عاشق شه چون ممتحنی

باز آ جان به فدایت همه عشاق کشند ماه را نور توئی نور خدا را ضمنی
تو پناهی به ضعیفان تو مهدی بتول یادگاری تو ز انوار حسین و حسنی
چاره سازی بهمه درد بیا مهدی جان روح بر جسم همه روح تواندر بدنی
دست ما سوی خدا دیدن تو می طبیم عطر تو می شنونیم عطر گل یاسمنی
تو فریدی تو عزیزی همه هست عاشق تو در ملاحت فصاحت که شیرین سخنی
در فراقت همه شب دست بدعا برداریم کی بیائی به نامت که تو کی زنی

(البرزم) دست تمنا بسویت به تلاش کی بود مدح مرا جلوه ای پیش مهمنی
(البرز)
1- اما چگونگی بهره مندی (مردم) به هنگام غیبت من, همانند بهره م ند شدنشان از خورشید به هنگام نهان شدنش در پشت ابر است,
2- من امان اهل زمینم چنانکه ستارگان , امان اهل آسمانند.
3- نامه ای امام زمان (عج) به آخرین نایب آن حضرت علی بن محمد سمری شش روز قبل از وفاتش, (وفات علی محمد بن محمد سمری)
بسم الله الرحمن الرحیم
ای علی بن محمد سمری, خداوند اجر و پاداش دوستانت را در مصیبت تو زیاد کند, تا شش روز دیگر خواهی مرد, خود را آماده کن و برای جانشینی خود به کسی وصیت ننما که غیبت تام (من) فرا رسیده است و دیگر ظهوری نخواهد بود مگر با دستور خداوند متعال, آنهم پس از دورانی طولانی و پس از قساوت دلها و پرشدن زمین از ستم, دیری نخواهد پایید که از میان پیروانم کسانی خواهند بود که ادعای دیدار مرا کنند, اما آگاه باشید که هر کس پیش از خروج (سفیانی) و پدید آمدن, صیحه, مدعی دیدار من بشود دروغ زن و مفتری است و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم,

(به نظر می رسد که فرمان حضرت برای دورانی بود که عده خود را آماده کرده بودند از انتشار دیدار با آن حضرت سو استفاده نمایند لذا امام فرموده اند هر کس ادعای دیدار مرا داشته باشد دروغ می گوید و این نیز حتماً از آنهائیکه هر روز داستانی علم می کنند و از آن بهره برداری غیرمنطقی می نمایند می باشد د رصورتیکه ما روایات بی شماری داریم که از حضرات آیات عظام و اشخاص متفرقه به خدمت آقا مشرف شده اند مانند شیخ مقدس, علامه حلی و علامه بحرالعلوم و صدها هزار اشخاص دیگر, البته ناگفته نماند که امام زمان (عج) در میان ما زندگی می کند ولی دیدن آفتاب با چشمان غیرمسلح امکان ندارد باید اول دل و جان و روح را با اصل مبدأ آفرینش پیوند بدهی

تا اینکه موفق بدیدار امام زمان (عج) گردی)
4- بدرستیکه من سبب امنیت برای اهل زمین هستم.
5- برای تعجیل در فرج من بسیار دعا کنید والسلام علی من اتبع الهدی
نیمه شعبان
آمد به جهان حجت حق حامی قرآن روشنگر آئین و صفابحش و دل وجان
تفسیر خود شرح هدی ضامن پیمان بر اصل جهان واسطه رحمت یزدان
آن قائد دین نبی و مظهر ایمان آن پور حس زاده نرجس شه دوران
آمد به گلستان نبی خسرو خوبان از مقدم او صحن جهان رشگ وجنان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
او جلوه ی دلجوی خداوند جهان است در پرده ای غیبت اگر از دیده نهان است
از عطر خوشش صحن جهان مشگ جنان است روشن ز رخش جمله کران تا به کران است
بالاتر از اندیش و برتر ز گمان است این حجت حق گرچه نهانست و عیان است
اما به عیان حامی مظلوم جهان است او قلب حیات و بشر و کهف امان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
چون نور ظهورش برسد بر کره خاک اسلام فراتر رود از گنبد افلاک
ای آنک مقام تو بود برتر از ادراک تا چند کنم جامه جان را ز غمت چاک
کی آئی کنی روی جهانرا از بدی پاک جانم بفدای تو شود ای شه مولاک
ایران شده شاها همه از لطف تو بی باک از معدلتست ملک پر از امن و امان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است

امید صد امید که از غایت تدبیر روزی بنهایت رسد این دوره تاخیر
بر درگه تو بنده شود قدرت و تقدیر روشن بشود چشم و چراغ فلک پیر
دل شیشه پر خون شود از آن مژه و تیر شرمنده از آن نور جمالت شده نیر
تا عرش خداوند رسد نفخه تکبیر آنروز همه رسم و ره کفر نهان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
آنروز شب تیره هجران بسرآید اندر پی یلدای فراقش سحر آید
خورشید جمالش بجهان جلوه گر آید یزدان متجلی بظهورش دگر آید
اسرار ازل جملگی از پرده برآید فرزند بتول منتقم را دگر آید
امشب بجهان پادشه پرثمر آید آنروز بهاریست که خالی ز خزان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
او پرتو انوار خداوند جهان است او معنی پاینده گی دور و زمان است
او مقصد و او ملجا و او کهف زمان است در چهره ئی او جلوه دادار عیان است
از قدرت او چهره بیدار نهان است فرزند علی آمده چون شیر ژیان است
از مقدم او پشت عدو همچو کمان است آنرا که عیان است چه حاجت به

بیان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
در بحر جمالش که بود نا شناهی شد یونس اندیشه من طعمه ماهی
ننماید اگر چهره خورشید پناهی هرگز به سپیدی نبرد راه سیاهی
نابود شود هر ستم و ظلم و گناهی از ظلم شده زندگی خلق تباهی
خشکیده شود ریشه دشمن به نگاهی گنجور خبردار از آن گنج گران است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
آن چهره خدایا زپس پرده بیرون آر از صولت نامش علم کفر نگون آر
بگسسته زهم سلسله دشمن دون آر هر کفر و تباهی به شکست و به زبون آر
اوضاع پرآشوب جهان را به سکون آر هر دشمن دشمن تو الهی به فنون آر
از کید عدو حجت خود را تو مصون آر چشم برهش یار خدا یا نگران است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است

مائیم به فرمان قضا راضی و تسلیم مائیم میان بسته پی نشر, تعالیم
تا دین برسد بر همه آفاق و اقالیم با حکم تو از دوری دلدار بنالیم
اما چه کنم طالب دید از جمالیم با هجر بسازیم و از این فخر ببالیم
یا رب م ددی ده که ما تشنه وصالیم او حاضر و در جمع محبان به میان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
ای سرو سرافراز فدای گل خوشبوی مداح تو شد مجلسی و کرد به توروی
خواهد ز تو توفیق و تکاپوی از گلشن مدح تو وجد تو سخن گوی
ثابت قدمش دار و ثناخوان و خداجوی بیمار رخ یاریم و هستیم شفاجوی
ما دیده براهیم که بیایی تو ضیاروی ای آنکه قدش از غم هجرش کمان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
ای در گهر بار گل گلشن زهرا ای پور حسن عسکری ای سید والا
سوگند تو را خون شهیدان مصلی محتاج در رحمتیم ای آیت عظما
ما منتظر لطف توئیم سید طاها امروز که عید است به ما کن عطایا
بر ما نظر لطف نما ای شه والا زیرا نظرت رحمت غفران خدا است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
بیژن فاضل مجلسی

بسمه تعالی
امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین کوکب درخشنده امامت در افق آسمان ولایت در مدینه منوره طالع شد, و با عمر کوتاه ولی پربرکت خویش روشنی از زندگی خود باقی گذاشت, که مأثر بلند و دامنه دارش تا ابد باقی است, این پیشوای بزرگ که علم و دانشش متصل و مربوط به

اقیانوس عظیم علم نبوت و سرچشمه وحی و الهام بود و در عصر سفاکترین حاکم جبار زمان متوکل عباسی می زیست, بیست و هشت سال زندگی چون گل کوتاه امام حسن عسکری علیه السلام همواره تحت نظر و مراقبت خلفای عباسی بود. زندگی پربرکت این امام همام به سه دوره تقسیم می شود, دوره اول سیزده سال در مدینه, دوره دوم در سال در عراق و شهر سامرا قبل از امامت و دوره سوم زمان ولایت و تصرف او در امور بوده که بیش از شش سال طول نکشید و در ای

ن مدت همان مردم و برنامه و خط سیری که اجداد والاتبارش رفته بودند رفت و همان مقصد را تعقیب فرمود, و در مدت شش سال امامت خود سه سال در زندان بنی عباس عمر شریف را گذراند, حضرت امام عسکری علیه السلام فرزند امام علی النقی الهادی و مادرش سوسن از زنان صالح روزگار و دارای فضائف نفسانی بود که اسم اصلی این بانو سلیل از اولاد پادشاهان رومی بود.
فرزند امام هادی حضرت حسن عسکری علیه السلام در مدینه منوره 24 ربیع الاول سال 232 متولد و در دوم همان ماه در سال 260 هجری به شهادت رسید,
مورخان اسلامی نگاشته اند که پس از شهادت آنحضرت شیعیانش مویه و زاری بسیار کردند و مردم شهر سامره کار و دکاکین خود را تعطیل و در تشییع جنازه و سوگواری آن حضرت شرکت کرده و همه مردم می گریستند و به شخصیت والای آن بزرگوار اعتراف می کردند,
امام یازدهم د رامامت خود تعلیمات ع دلیه از قرآن و دین اسلام داد که تجدید عظمت و نیزوی آن گردید و در اواسط قرن سوم هجرت بود که این جنبش علمی پیدا شد فلاسفه بزرگی چون اسحق کندی و ابونصر فارابی از برکت وجود امام و تعلیمات آن حضرت بهره مند می شدند و در فقه واصول دین یک نهضت نویی بوجود آورد که ملت اسلام را از آن خواب غفلت و ناگهانی بیدار کرد,
شخصیت امام حسن عسکری علیه السلام بر محور این مطلب که پدر مهدی موعود است دور می زند, ناگفته نماند که خلفای بنی عباس از سفاح گرفته تا آخرین آنها در ظلم و خشونت و تجاوز و دشمنی با آن رسول الله دست کمی از اولاد بنی امیه نداشتند و کارهائی که یزید و یزیدیان و جرثومه کثیف خاندان بنی امیه انجام داده بودند اینها تجاوز و ظلم و کشتار اولاد فاطمه و رسول خدا را از حد و مقیاس بنی امیه گذراندند,
بنی عباس که به نام بنی هاشم و گرفتن حق اولاد علی به صحنه آمده بودند وقتی بر اریکه سلطنت نشستند تمام وعده و وعیدها را فراموش کردند و اولین تاخت و تاز را بر علیه خاندان علی المرتضی شروع کردند, در هر جا نامی از علی و اولاد علی بود به سخترین شکل برای از بین بردن آن اقدام می کردند, هنوز در زیر پایه های کاخ های فرعونی بنی عباس, هارونها و معتصم ها اجساد اولاد فاطمه که زنده, زنده در زیر پی گذاشته شده اند بیانگر جنایات این خاندان است.
آنها هر یک به نحوی در کشتار اولاد پیامبر دست داشتند, زهر حلال مشکلات آنها بود و تمام ائمه که در دوران آنها بودند همه را با زهر مسموم کردند.
معاویه یا یزید حداقل مراعات بعضی از اصول را برای پایداری حکومت خود لازم می دانستند, معاویه اگر حسن به علی را با دستیاری عمله جات خود مسموم می کند حداقل امام موسی بن جعفر را در زندان 17 سال محبوس و به زندگیش با زهر خاتمه نمی دهد, ادعای معاویه در مورد مسمومیت حسن به علی اشکهای مزورانه بود یا یزید وقتی پرده از جنایاتش برداشته شد. لعن و نفرین به ابن سعد و ابن زیاد و عمله جات بی اراده اش می نمود وی گفت اگر حسین به پیش من می آمد هچه می خواست بپایش می ریختم, البته با ریا و تزویر پایه های حکومتش را که لرزان شده بود می خواست حفظ نماید.
ولی بنی عباس شمشیر مخالفت را از رو بستند, به قبر حسین بن علی (ع) آب بستند و با گاوآهن مزار شریفش ر شخم زدند, هر جنایتی که می توانستند انجام دادند, اللهم من
خدایا لعن و نفرینت را به اول و دوم و آخر و تابع
دنباله رو و هر که مخالف خاندان رسول خدا نثارشان کن, آمین یا رب العالمین,
ولی مسئله امام حسن عسکری با امامان دیگر فرق داشت, بنی عباس و نوکران و جیره خوارانشان از رسول گرامی و علی المرتضی وامامان قبلی شنیده بودند که ائمه بعد از رسول خدا 12 نفر هستند, پس 11 نفرشان آمده و دوازدهمین شخصیت ممتاز عالم بشریت از امام حسن عسکری می باشد, پس باید این مرد را بهرنحوی که باشد زیر نظر داشت و مولود جدید را در موقع تولد سر به نیست کرد تا گفته رسول خدا انجام نگیرد و منتضم حقیقی و عادل, عدالت گستر پا به عرصه وجود نگذارد, لذا برای امام حسن عسکری بیشتر از ائمه دیگر فشار آوردند و هر روز به نحوی مزاحم وجود شریفش می شدند, احضارهای بی موقع و زندان و سختگیری از فعالیت های مذهبی در این دوره به اوج خود رسید ولی از آنجائیکه خداوند نور خود را در تاریکترین نقطه محفوظ نگه می دارد چنانچه موسی را در زیر تخت فرعون بزرگ نمود. یوسف را در چاه نگهداری و به عزت رسانید و نوح را از طوفان نجات داد و ابراهیم را از آتش سوزان نمرود به گلستانش برد, آری مهدی موعود را نیز برخلاف خواسته ای خفاشان کوردل در خانواده ای حسن عسکری از نرجس خاتون به دنیا آورد. تا در روز معین قیام نماید و عالم را از کفر و نفاق و شرک نجات دهد.
امام عسکری علیه السلام با تمام سختگیری ها, نهضت علمی دنیای اسلام را مواجه با بسط معارف گردانید و با آنها حقایق پنهان شده و متروک مانده را بیان فرمود و از یک راز بزرگی که در خداشناسی بسیار اهمیت داشت سخن گفت, تفسیر قرآن به قلم آن حضرت نگاشته شده و اولین تفسیری که در باره قرآن نوشته شده همان است که از آن حضرت بیادگار مانده است.

امام هادی و امام عسکری کمتر خود را به مردم نشان می داند, از یکطرف جلوگیری اعوان انصار حکومت از طرف دیگر خود حضرتشان زمینه را برای امام مهدی (عج) آماده می کردند تا بعداً امر غیبت در نزد شیعیان امری عجیب بنظر نرسد, پس از مسموم شدن آن حضرت قبل از شهادت مواریث پیامبران و رسول اکرم (ص) و ائمه پیشین از خود را به پسرش امام مهدی عجل الله تعالی فرجه سپرد و آن حضرت را در سامره در کنار مزار پدرش دفن نمودند.
علمی بزرگ مسیحی که معاصر آن حضرت بودند چنان متوجه و شیفته دانش و کرامات او شده بودند که او را مسیح می پنداشتند در سخاوت و علم و شجاعت و کرامت و سایر مزایای امامت نظیر نداشت.
امام حسن خلق عالی مکان حسین نژاد و کرامت نشان

گل گلشن خاتم الانیبا چراغ شبستان آل عبا
دری بود از بحر احسان وجود منور مهی بر سپهر وجود
رخش آفتاب سپهر جلال قدش سرو گلزار فضل و کمال
***
گلی از گلستان باغ نبی جگر گوشه اش فاطمه هم علی
حسین و حسن را بود او ولی حسن عسکری در مقامی جلی
***
پدر بر امام زمان مفتخر چو ماهی درخشنده ای در سپهر
همه هستی چرخ هم بحر و بر به جودش بود کائنات مفتخر
(رویا) ساناز شریفی

امام حسن عسکری علیه السلام
عشقت شراره زد به دلم از شرار عشق حسنت ربود از دلم صبر و قرار عشق
در حسرتم که بر سر کویت گذر کنم لطفی نما به عاشق مجنون شعار عشق
حست گرفت عالم و عالم به حیرتند ای ماه من تو جلوه نما بر دیار عشق
فرخنده روز هشت ربیع ماه چهارمین در سامره چو ماه منیر آشکار عشق
رخشنده اختری ز برج امامت طلوع کرد بر عاشق راه والا اعتبار عشق
بر خاکپای مقدمش جانها فدا شود او صاحب ولایت و هم اقتدار عشق
نامش حسن ز حسن پیمبر نمونه ایی همچون علی شجاع و متین با وقار عشق
از بود او بقای ولایت مسجل است از نور او که ماه شده شرمسار عشق
بر عاشقان راه ولایت خبر دهید جاوید ولایت و ولی پایدار عشق

تبریک و تهنیت به پیامبر وحی او عالم جوان گشت و بیا رکه یار عشق
گر برد فرید, نیم نگاهی حسن کند بر عالمین فخر فروشد به دار عشق
(فرید)

ای که بر تارک عالم چو گل سرسبدی زاده سبط علی فاطمه را منتخبی

تا ابد دست تو و نور تو پاینده بود چونکه بر گلی زهرا تو گل منتخبی
(رویا) ساناز شریفی

حسن عسکری
1- علامت مؤمن در پنج عمل است: پنجاه و یک رکعت نماز (واجب و مستحب) در شبانه روز, زیارت اربعین, انگشتر بدست راست کردن, پیشانی به خاک نهادن, و بسم الله را بلند گفتن.
2- کسی که از امام خود دور افتاده و دسترسی به پیشوای دینی ندارد و به احکام لازم خود نمی رسد از بچه یتیم, یتیم تر است.
3- کسانی که به احکام ما آشنا باشند و شخص دور افتاده از پیشوای دینی را کفالت علمی نموده و هدایت کنند در طبقات مرتفع بهشت هم جوار ما خواهند بود.
4- خداوند به جبرئیل دستور داد فلان مرد عابد و زاهد را جلوتر از مردمان کافر و تبهکار بزمین فرو بر چه آنکه وی را قدرت و توانائی گفتار دادیم, او امر بمعروف و نهی از منکر نکرد.
5- خداوند به اولیای پیغمبر وحی کرد بر ملت بنی اسرائیل در میان شهر و مسکن خودشان کسی را مسلط خواهم کرد که خونشان را بریزد و اموالشان را غارت کند به طوریک بر گریه آنها رحم نکنم و دعایشان را نپذیرم و بیت المقدس را خراب کرده صد سال در حال خرابی بگذارم و این عذاب را بر علمای بی گناه آنان نیز شامل سازم چه آنکه آنها قبایح دیگران را دیدند و جلوگیری نکردند.
6- فضل و برتری کفالت کننده یتیم, جهل بر کفیل یتیم بی پدر همانند برتری آفتاب درخشان است بر ستاره کم نور.
7- سه چیز از حقایق ایمان است, بخشش هنگام نداری, معاشرت منصفانه با مردم, آموختن علم بر طالبین آن.
8- کسی که در پنهان برادر دینی خود را موعظه کند و ضعف های او را به او تذکر دهد او را آراسته است و کسی که در برابر دیگران وی را پند دهد موجب زشتی و بی آبرویی او شده است.
9- جدال مکن پس می رود خوبی و حسن تو و مزاح مکن که جرئت می کنند و دلیر می ش

وند بر تو.
10- از تواضع است آنکه سلام کنی بر هر کسی که می گذری بر او.
11- و آنکه نشینی در جایی که پست تر از مکان شریف مجلس.
12- پارساترین مردم کسی است که توقف کند نزد شبه و عابدترین مردم کسی است که بپا دارد فرائض را.
13- زاهدترین مردم کسی است که ترک کند حرام را و از همه مردم کوشش و منفعتش بیشتر اس کسی که ترک کند گناهان را.
14- دل آدم احمق در دهانش است و دهان مرد حکیم در دلش است, حاصل آنکه شخص احمق اول چیزی را می گوید بعد از آن تأمل در آن می کند که آیا صلاح بود گفتن این کلام یا نه, بعکس شخص حکیم اول تأمل می کند بعد حرف می زند.
15- از ادب دور است ظاهر کردن خوشحال در نزد شخص غمناک.
16- مشغول نسازد تو را روزی که خدا ضامن آن شده از عملی که بر تو فرض است.
17- رام کردن و تربیت شخص جاهل و برگردانیدن صاحب عادت را از عاداتش مثل معجزه است.
18- مداوا کردم مریضان را پس شفا یافتند به اذن خدا و زنده کردم مردگان را به اول

خدا و معالجه کردم احمق را و قدرت نیافتم بر اصلاح او.
19- اکرام مکن شخصی را به آن چیزی که شاق و دشوار است بر او.
20- کسی موعظه کرد برادر خود را در پنهانی همانا آراست او را و کسی که موعظه کرد او را آشکارا همانا عیب کرد او را.
21- هر کسی که انس به خدا گرفت وحشت کند از مردم
22- اگر اهل دنیا دانایی و فهم داشتند و دریافت می کردند دنیا خراب و ویران می شد.
23- همانا از برای جود و بخشش اندازه و مقداری است پس هرگاه زیاد شد از آن مقدار پس آن جبن و ترس است.
24- از برای اقتضاد و میانه روی مقداری است پس هرگاه زیاد شد بر آن پس از آن تهور و بی باکی است.
25- کافی است که تو را از برای ادب کردن اجتناب کردنت از چیزی که مکروه و ناپسند می شماری از غیر خودت.
26- فرزند من همان قائم بعد از من است و همان کسی است که دارای علائم پیامبران یعنی طول عمر و غیبت طولانی خواهد بود, و بر اثر طولانی بودن مدت غیبتش, دل ها قساوت می گیرد و جز افرادی که خداوند مهر ایمان بر دلشان زده و با امداد غیبی مؤید داشته کسی در راه اعتقاد به وی ثابت نمی ماند.
27- همه پلیدیها در خانه ای نهاده شده و کلید آن در خانه دروغ است.
28- زیبایی صورت, جمال ظاهری انسان است و زیبایی عقل و فکر جمال باطنی اوست.
29- ای مردم بر شما را باد که حذر کنید از شهرت طلبی و ریاست ک این دو موجب هلاک خود و مردم می شود و دعوتی است بسوی مرگ و نابودی
30- چه به بنده ایست آنکه دو رو باشد و نسبت به برادران دینی خود زیان داشته باشد و در حضور آنها را بستاید و تعریف کند و در غیاب مذمت آنها را و غیبت کند اگر همان برادر دینی به او بخشش کند حسد ورزد, اگر مبتلا شود خیانت نماید.
31- الاقتصاد مقداراً فان زاد علیه فهو بخل: میانه روی در هزینه های زندگی اندازه ای دارد که چون از آن بگذرد و بخل و تنگ چشم است .
32- من الجهل الضحک من غیر عجب: خنده بی مورد از نادانی است .
33- قلب الاحمق فی خمه و خم الحکیم فی قلبه: دل ابله بر سر زبان اوست و زبان دانای خردمند در کنج دل او .

34- صدیقا لجاهل لقب: دوست نادان مایه ناراحتی است .
35- التواضع لهم لا یحسر علیها: فروتنی نعمتی است که کسی بر آن رشک نبرد .
36- من وعظ اخاه سراً فقد زانه: هر که دوست خود را پنهانی اندرز گوید او را آراسته است .
37- حسن الصوره جمال ظاهر و حسن العقل جمال باطن: زیبائی چهره, جمال برون است و خردمندی جمال درون .
38- اتقوالله ذکونرا زیناً و لا تکونو شیئاً: از خدا بترسید و مایه افتخار برای ما باشید نه مایه شرمندگی .
39- لایدرک حریص ما لم یقدر له: شخص حریص و آزمند بیش از روزی مقدر بدست نخواهد آورد .
40- من یزرع خیراً یحصد غبطه: هرکه تخم نیکی بپاشد, مسرت و شادمانی درو کند .
41- من یزرع شراً یحصد ندامته: هر کس تخم شر و بدی بپاشد, پشیمانی درو کند .
42- ردالمعتاد عن عادته کالمعجز: معتاد را از عادتش برگرداندن به معجزه شبیه است .
43- لیس من الادب اظهار الفرج عندالمحزون: شادی کردن در برابر شخص مصیبت زده بی ادبی است .
44- الله هوالذی تباً له الیه عندالحوائج و الشدائد کل مخلوق عند القطاع الرجا من کل من دونه و تقطع الاسباب من جمیع من سواه: الله همان است که هر مخلوقی به هنگام قطع امید از غیر و قطع اسباب از سوای او, در نیازمندیها و سختی ها بدو روی می آورد .
45- تواضع نعمتی است که بر آن حسد نمی برند.
46- جود و سخا اندازه ای دارد که اگر از آن تجاوز کند, اسراف خواهد بود.
47- آن کس که از مردم حیا نمی کند, از خدا نیز شرم نخواهد داشت.
48- آنکه با نادانان درشتی کند, همواره در زحمت است.
49- تمام پلیدیها در اتاقی قرار داده شده, و کلید آن دروغ است.
50- بسم الله الرحم الرحیم اقرب الی اسم الله الاعظم من سواد عین الی بیاضها, بسم الله الرحمن الرحیم باسم اعظم خداوند از سیاهی چشم به سفیدیش نزدیک تر است.
51- من التواضع السلام علی کل تمّر به و الجلوس دون شرف المجلس, سلام کردن بر هر کسی که از کنار تو بگذرد و نشستن در پائین مجلس از تواضع است.
52- العضب مفتاح کل شرّ: خشم کلید همه بدیها و شرارتهاست.
53- اورع الناس من وقف عندالشبهه: پارساترین مردم کسی که در نزد چیزهای شبهه ناک توقف کند و تا حقیقت امر برایش روشن شود.
54- اعبدالناس من اقام علی الفرائض: خدا پرست ترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد.
55- المؤمن برکه علی المؤمن و حجه علی الکافر: مؤمن برای مؤمن خیر و برکت است و برای کافر اتمام حجت است.
56- اشدالناس اجتهاد من ترک الذنوب: کوشاترین مردم کسی اسکه معاصی را ترک کند.
57- ما ترک الحق عزیز الاول و لا اخذ به ذلیل الاعزّ: هیچ عزیزی حق را رها نکرد جز آنکه خود شد و هیچ خواری به طرف حق نرفت جز اینکه عزیز شد.

58- صدیق الجاهل لقب, دوست نادان ما به رنج و زحمت است.
59- خصلتان لیس فوقهما شی الایمان بالله و نفع الاخوان, مافوق 2 صفت چیزی نیست ایمان بخدا و سود رسانیدن به برادر دینی.
60- ریاضه الجاهل و ردّالمعتاد عن عادته کالمعجز: پرورش دادن نادان و ترک دادن معتاد از عادتش مانند معجزه است.
61- مأمن بلیع الاولیه فیها تحیط بها, هیچ بلائی نیست مگر اینکه در پیرامونش از طرف خدا نعمتی است.
62- ما اقبح باالمؤمن ان تکون له رغبهً تذله, چه زشت است برای مؤمن دل بستگی به چیزی که او را خوار می کند.
63- لیست العباده کثره الصیام و الصلاه و انها العباده کثره التفکر فی امرالله: عبادت به روزه و نماز زیاد نیست بلکه به تفکر بسیار در باره امر خداست.
64- لایشقک رزق مضمون عن عمل مفروض, اگرچه خداوند در نظام حکیمانه آفرینش, ارزاق مردم را تضمین کرده است, ولی مبادا اندیشه, ضمانت خداوند مغرورت سازد.
65- یعقوب بن اسحاق می گوید: به امام حسن عسکری (ع) نوشتم که: چگونه بنده پروردگارش را پرستد در صورتی که او را نبیند؟ آن حضرت نوشت: ای ابا یوسف: آقا و مولا و ولی نعمت من و پدرانم بزرگتر از آن است که دیده شود:
گوید از آن حضرت سئوال کردم آیا پیامبر (ص) پروردگارش را دیده است, در جواب نوشت خدای تبارک و تعالی از نور عظمتش به قلب پیغمبرش آنچه دوست داشت ارائه فرمود .
66- احمد بن اسحاق گوید: به امام حسن عسکری (ع) نامه نوشتم و از دیدن خدا و اختلاف مردم در آن سئوال کردم, آن حضرت نوشت: تا وقتی که میان بیننده و دیده شده (هدف دید) هوائی که دید در آن نفوذ کند نباشد دیدن صورت نگیرد, پس اگر چنین هوائی از میان بیننده و هدف قطع شود دیدن درست نشود و در صورت درستی هم مانند شوق بیننده بهدف است (در اینکه هر دو جایگزین شده و در جهت مخصوص هستند) زیرا بیننده چون برابر هدف قرار گرفت از نظر شرط دیدن میان آنها تشبیه واقع شود, و این همان تشبیه ممتنع است (که خدا را مانندی باشد) زیرا اتصال بین اسباب و مسببات حتمی است .
67- اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرفست, آصف یک حرف را داشت, و چون بزبان آورد, زمین میان او و شهر سبا شکافته شده, او تخت بلقیس را بدست گرفت و به سلیمان رسانید, سپس زمین گشاده گشت و این عمل در کمتر از چشم بهم زدنی انجام شد و نزد ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم است و یک حرف نزد خداست که در علم غیب بخود اختصاص داده است .
68- معمربن خرا گوید: مردی از اهل فارس بحضرت ابوالحسن علیه السلام, عرض کرد: شما علم غیب می دانید؟ امام فرمود: حضرت ابوجعفر علیه السلام فرمود: چون علم الهی برای ما گشوده شود بدانیم و چون از ما گرفته شود ندانیم, علم را از خدای عزّوجل است که آن را به جبرئیل علیه السلام در میان گذارد و جبرئیل آن را به محمد صلی الله علیه و آله براز گوید و محمد بهر که خواهد (از امامان علیهم السلام) براز گوید .

69- ما خانواده در علم و شجاعت برابریم و در بخشیدن و علم و مال بمردم, بهر اندازه که دستور داریم, می بخشیم .
70- در باره قول خدای عزّوجل و گمراه تر از آنکه هوس خویش را بدون هدایت خدا پیروی کند کیست؟(50 سوره 28) فرمود: کسی که رأیش دینش باشد بدون امامی از ائمه هدی, و یعنی امامی را که خدا رهبر و هادی او قرار داده رها کند و طبق رأی و سلیقه خویش برای خود امامی بتراشد و در اصول و فروع دین بقیاس و امتحان و نظرات شخص خویش اکتفا کند .
71- احمدبن عمر پرسیدند, معنی قول امام صادق علیه السلام چیست که فرماید: (حدیث ما را هیچ فرشته مقرب و پیغمبر مرسل و مؤمنی که خدا قلبش را بایمان آزموده تحمل نکند؟, فرمود: که همانا معنی قول امام صادق علیه السلام که فرماید هیچ فرشته و پیغمبر و مؤمنی آنرا تحمل نکند, این است که فرشته آن را تحمل نکند تا آنرا بفرشته دیگر برساند و پیغمبر آنرا تحمل نکند تا به پیغمبری دیگر برساند و مؤمن تحمل نکند تا آنرا به مؤمن دیگر برساند, این است معنی قول جدم علیه السلام .
72- محمد بن ریان گوید به امام عسکری (ع) نوشتم : قربانت, برای ما روایت کرده اند که پیغمبر (ص) از دنیا جز خمش حقی ندارد, جواب آمد که, جهان و آنچه روی آن است از پیامبرهای الله علیه و آله است .

73- در باره قول خدای عزّوجل و بنذر وفا می کنند, (6 سوره 76) فرمود: به نذری که از آنها پیمان گرفته شد و آن ولایت ماست, وفا می کنند .
74- در باره قول خداوند عزّوجل: (ما این گفتار را برای ایشان پی در پی کردیم, شاید متمرکز شوند (51 سوره 28) فرمود: امامی را به امامی دیگر پیوستیم (تا زمین از حجت خالی نماند و مردم را عذر و بهانه ئی نباشد) .
75- قول خدا (سجده گاهها برای خداست, پس با خدا دیگری را نخوانید) (18 سوره 71) فرمود: آنها اوصیا هستند .
76- عمر حلال گوید: از حضرت ابوالحسن (ع) را جع بقول خدایتعالی: (پس بانگ زنی میان آنها بانگ زند که لعنت خدا بر ستمگران باد) (44 سوره 7, پرسیدم فرمود: بانگ زن امیرالمؤمنین علیه السلام است .
77- محمد بن فضیل گوید: از حضرت راجع به قول خدای عزّوجل (می خواهند با پف دهانشان نور خدا را خاموش کنند) (8 سوره 61)پرسیدم, فرمود: یعنی می خواهند ولایت امیرالمؤمنین (ع) را با پف دهانشان خاموش کنند, عرض کردم: (خدا تمام کننده نور خود است) فرمود: خدا تمام کننده امامت است, بدلیل قول خدای عزوجل (کسانیکه بخدا و رسولش و نوری که فرد فرستاده ایم ایمان آورند (8 سوره 64) پس نور همان امامت است .
78- عرض کردم: (اوست خدائی که رسول خدا را به هدایت و دین حق فرستاده است) (9 سوره 64) فرمود: یعنی اوست که رسولش را به ولایت وصیش امر کرد و ولایت همان دین حق است .
79- عرض کردم: (تا آنرا بر هر دینی غالب کند) فرمود: یعنی آنرا در زمان قیام قائم بر همه دین ها غلبه دهد, خدا می فرماید: (و خدا تمام کننده نور خود است) یعنی ولایت قائم (اگر چه کافران به ولایت علی علیه السلام) نخواهند, عرض کردم: این تنزیل است؟ فرمود: آری این حرف تنزیل است و اما غیر آن تأویل است .

شرح- یعنی جمله والله متم نوره و لو کره الکافرون حرفی است که از طرف خدا نازل شده است, و اما آنچه من می گویم یعنی جمله ولایه القائم و جمله بولایه علی تأویل است و مجلسی ره گوید: یعنی این دو جمله اسم تنزیل است و ممکن است, مقصود این باشد که اینها تفسیر در زمان تنزیل است (یعنی جبرئیل (ع) آنچه را در قرآن موجود است آورده ولی همانجا برای من تفسیر کرد که مقصود ولایت قائم و ولایت علی بن ابی طالب (ع) است)
80- عرض کردم: (تفسیر این آیه چیست؟) (این برای آن است که آنها ایمان آورده, سپس

کافر شدند) (3 سوره 63) فرمود: خدای تبارک و تعالی کسانی را که از پیغمبرش در امر ولایت وصیش پیروی نکرده, منافق نامیده و کسی را که وصیت و امامت او را منکر شده, مانند منکر محمد قرار داد, و برای این مطلب آیه ای نازل کرده و فرموده است: (چون منافقین (بولایت وصیت) نزد تو آیند, گویند: شهادت می دهیم که تو پیغمبر خدائی, خدا نیز داند که تو پیغمبر او هستی خدا شهادت می دهد که منافقین (بولایت علی) دروغ گویند, سوگندهای دروغین خویش را سپر خود ساخته اند و از راه خدا بگشته اند (راه خدا همان وصی است) و بد است آنچه انجام می دهند, این برای آن است که (برسالت تو) ایمان آورده و (به ولایت وصیت کافر شدند پس (خدا) بر دلهایشان مهر نهاد و آنها فهم نمی کنند (3 سوره 63)
81- عرض کردم: معنی فهم نمی کنند چیست؟ فرمود: خدا می فرماید: نبوت تو را تعقل نمی کنند, عرض کردم (و چون به آنها بگویند: بیائید تا رسول خدا برای شما آمرزش طلبد) فرمود: یعنی و چون به آنها گویند به ولایت علی برگردید تا پیغمبر برای گناهان شما آمرزش طلبد (سرهای خویش به پیچند) خدا فرماید: (و آنها را ببینی که برگردند), از ولایت علی (در حالیکه متکبرند) از آن سپس گفتار خدا متوجه معرفی آنها شده, می فرماید: (برای آنها برابر است, برایشان آمرزش خواهی یا آمرزش نخواهی, خدا آنها را هرگز نخواهد آمرزید, که خدا گروه فاسقان را هدایت نکند) یعنی ستمگران به وصی تو را .
82- عرض کردم: (آیا آنکه نگونسار بر چهره خویش راه رود, هدایت یافته تر است یا آنکه با قامت راست براه مستقیم می رود؟ (22 سوره 67)
فرمود: خدا کسی را که از ولایت علی برگشته به کسی مثل زده است که برو افتاده, راه می رود و درکار خود گمراهست, و کسی را که از علی پیروی کند, با قامت راست و بر راه مستقیم قرار داده و راه مستقیم همان امیرالمؤمنین علیه السلام است .
83- عرض کردم: خدا فرماید: (آن گفتار رسولی ارجمند است) (40 سوره 69) فرمود: یعنی گفتار جبرئیل از جانب خدا در باره ولایت علی علیه السلام است .
84- عرض کردم: (و گفتار خیال پردازی نیست, شما اندکی ایمان می آورید ) (41 سوره 69) فرمود: آنها گفتند: محمد بپروردگارش دروغ بسته و خدا او را در باره علی چنین دستوری نداده است, پس خدا آیه ای فرستاد و فرمود: همانا (ولایت علی) از جانب پروردگار جهانیان نازل شده

است, اگر (محمد) بعضی از گفته ها را بدروغ بما نسبت دهد, دست راستش را می گیریم (او را بشدت بگیریم, و شاهرگش را ببریم) سپس سخن را متوجه این موضوع کرده است: همانا (ولایت علی) یادآوری است برای پرهیزگاران (جهانیان) و ما می دانیم که بعضی از شما تکذیب کنندگانید, و همان (علی) مایه افسوس کافران است و همانا (ولایت او) حقیقت یقین است, تسبیح بگو (ای محمد) بنام پروردگار, بزرگست آخر سوره 69) می فرماید: پروردگار بزرگت را که این فضیلت بتو

عطا فرموده سپاسگزاری کن . عرض کردم: خدا فرماید: (و ما همین که هدایت را شنیدیم به آن ایمان آوردیم – 13 سوره 71).
85- فرمود: هدایت همان ولایت است یعنی به مولای خود ایمان آوریم, پس هر که به ولایت مولای خود ایمان آورد (از نقصان و ستم نترسد) .
عرض کردم: این تنزیل است؟ فرمود: نه, تأویل است (یعنی آنچه در باره ولایت گفتم آیه قرآن نیست ولی مقصود و معنی آن است).
عرض کردم: خدا فرماید: (من اختیار زیان زدن و هدایت کردن شما را ندارم- 21 سوره 71).
86- فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را به ولایت علی دعوت فرمود, قریش نزد آن حضرت انجمن کردند و گفتند: ای محمد ما را از این امر معاف کن, پیغمبر صلی الله علیه و آله به آنها فرمود: این امر با خداست با من نیست, آنها حضرت را متهم کردند و از نزدش بیرون آمد, پس خدا این آیه را نازل فرمود: (بگو من اختیار زیان زدن و هدایت کردن شما را ندارم, بگو هیچ کس مرا در برابر خدا پناه ندهد (اگ رنافرمانیش کنم) و جز او پناهگاهی نیابم, مگر اینکه از جانب خدا ابلاغ کنم و پیغامهای او را (در باره علی علیه السلام برسانم (22).
87- عرض کردم: این تنزیل است؟ فرمود: آری, سپس خدا برای تأکید فرموده است: (و هر که نافرمانی خدا و رسولش کند (در باره ولایت علی) آتش دوزخ همیشه و جاودان برای او است .
88- عرض کردم: تا زمانی که عذاب موعود را ببینند خواهند دانست که یاورش ناتوانتر و سپاهش کمتر است (23) فرمود: مقصود از این آیه امام قائم و یاران او است .

89- عرض کردم: (بر آنچه می گویند شکیبا باش- 9 سوره 72) فرمود: یعنی آنچه در باره تو می گویند از آنها ببر, برید فی نیکو, و مرا واگذار (ای محمد) با تکذیب کنندگان (نسبت به وصیت) که صاحب نعمتند و اندکی مهلتشان ده -11-) عرض کردم: این تنزیل است؟ فرمود: آری (یعنی بوصیک نازل شده است )
90- عرض کردم: (تا به یقین رسند کسانی که به آنا کتاب داده شده؟ – 31 سوره 74) فرمود: یعنی تا یقین کنند که خدا و پیغمبر و وصیش برحقند .

91- عرض کردم: (و آنها که ایمان آورده اند, ایمانشان بیفزاید؟) فرمود: یعنی ایمانشان به ولایت وصی افزوده گردد .
92- عرض کردم: (و اهل کتاب و مؤمنان شک نکنند؟) فرمود: یعنی به ولایت علی (ع) .
93- عرض کردم: مقصود از شک چیست؟ فرمود: مقصود اهل کتابست مؤمنینی که خدا ذکر نموده , سپس فرمود: و آنها در باره ولایت شک نکنند .
94- عرض کردم: در این جز یادآوری برای بشر نیست؟ فرمود: آری, ولایت علی (ع) است .
95- عرض کردم: آن یکی از حوادث بزرگست؟ فرمود: یعنی ولایت .
96- عرض کردم: (برای هر کس از شما که خواهد جلو رود یا عقب افتئد؟) فرمود: یعنی کسی که به ولایت ما جلو رود از دوزخ عقب افتد و آنکه از ما عقب کشد, به دوزخ جلو رود .
97- عرض کردم: (جز ا صحاب یمین؟) فرمود: آنها به خدا شیعیان ما باشند .
98- عرض کردم: (ما از نمازگزاران نبودیم؟ – 42) فرمود: یعنی ما وصی محمد و اوصیا بعد از او را دوست نداشتیم و بر آنها درود نمی فرستادند .
99- عرض کردم: (آنها را چه شده که ازاین تذکر روی گردانند؟ 49, فرمود: یعنی از ولایت روی گردانند .
100- عرض کردم: نه, این یادآوری است؟ فرمود: یعنی ولایت .
101- عرض کردم خدا فرماید: (به نذر وفا می کنند؟ 7 سوره 76) فرمود: یعنی به پیمانی که خدا و میثاق راجع به ولایت ما از آنها گرفته وفا می کنند .
102- عرض کردم: (ما این قرآن را بتو نازل کردیم, نازل کردنی- 31) فرمود: یعنی نازل کردنی به ولایت علی علیه السلام .
103- عرض کردم: این تنزیل است؟ فرمود: آری, این تأویل است .
104- عرض کردم: همانا این یادآوری است ؟ فرمود: یعنی ولایت .
105- عرض کردم: (خدا هر که را هواهد در رحمت خود داخل کند؟- 31, فرمود: یعنی در ولایت ما .

106- فرمود: (و خدا برای ستمگران عذابی دردناک آماده ساخته) .
107- فرمود: مگر نمی بینی که خدا فرماید: (بما ستم نکردند ولی بخودشان ستم می کنند؟ -54 سوره 2) امام فرمود: همانا خدا گرامی تر و عالی تر از آن است که ستم بیند یا خود را به ستم نسبت دهد, ولی خدا, ما را بخود مربوط ساخت و ستم به ما را ستم به خود قرار داد و ولایت ما را ولایت خویش سپس برای این موضوع آیه ئی بر پیامبرش نازل کرد و فرمود: (ما به آنها ستم نکردیم, ولی آنها به خود ستم نمودند- 118- سوره 16-) گفتم: این تنزیل است؟ فرمود: آری .

108- عرض کردم: در آنروز وای بر تکذیب کنندگان؟- 15- سوره 77- فرمود: یعنی ای محمد وای بر تکذیب کنندگان ولایت (علی بن ابی طالب (ع) که به تو وحی کردیم (مگر پیشینیان را هلاک نکردیم؟ و دیگران را نیز دنبال آنها بریم؟- 17-) فرمود: پیشینیان آنهایند که پیغمبران را راجع به اطاعت از اوصیا تکذیب نمودند (با نافرمانان اینگونه رفتار می کنیم؟) فرمود: یعنی آنها که نسبت به آل محمد نافرمانی نموده و کردند آنچه کردند .
109- عرض کردم: (همانا پرهیزگاران) فرمود: بخدا ما هستیم و شیعیان, جز با کسی ملت ابراهیم را ندارد, و مردم دیگر از آن برکنارند .
110- عرض کردم: (روزی که روح و فرشتگان صف کشیده سخن نگویند تا آخر آیه 38 سوره 78- (که فرماید: مگر کسی که خدا به او اجازه دهد و او درست گوید) فرمود: به خدا ما هستیم که روز قیامت اجازه داریم (سخن گوئیم) و درست گوئیم .
111- عرض کردم: آنگاه که گوئید چه خواهید گفت؟ فرمود: بزرگی پروردگار خود گوئیم و بر پیامبر خود درود فرستیم و از شیعیان خود شفاعت کنیم و پروردگار ما را رد نکند .
112- عرض کردم: (نه: اصلاً نامه گنهکاران در سجین است- 7 سوره 83-) فرمود: آنها کسانی هستند که نسبت به حق ائمه نافرمانی خدا کردند و برایشان ستم نمودند .
113- عرض کردم: (سپس گفته می شود, این است آنچه تکذیبش می کردید؟ -16-) فرمود: یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کردم: تنزیل است؟ فرمود: آری .
114- فرمود: ولایت علی علیه السلام در تمام کتب پیغمبران نوشته شده است و خدا هیچ پیغمبری را مبعوث نسازد, جز به نبوت محمد صلی الله علیه وآله و وصیت علی علیه السلام (یعنی اقرار به این دو مطلب از طرف خدا بر او واجب است) .
115- هر که برادر دینی خود را در خفا اندرز دهد, او را زینت بخشیده است .

116- هر که برادر دینی اش را آشکارا نصیحت کند, به شخصیت او آسیب رسانده و وی را معیوب کرده است .
117- خنده بی مورد دلیل جهل انسان است.
118- هر که نیکوکار و خوشی م درود هر که بدی بکارد پشیمانی می درود هر کس آن درود عاقبت کار که کشت.
119- ان للسخا مقداراً فان زاد علیه فهو سرف و للحزم مقداراً فان زاد علیه فهو جبن و للاقتصاد مقداراً فان زاد علیه فهو بخل و للشجاعه مقداراً فان زاد علیه فهو تهور (بحارالانوار, ج 17, ص 218) جود وسخا اندازه ای دارد که اگر از آن تجاوز کند, اسراف می شود, احتیاط و محکم کاری اندازه ای دارد که اگر از حدش , ترس خواهد بود, صرفه جوئی و اعتدال در صرف مال اندازه ای دارد که اگر از آن بیشتر شود, بخل است, و شجاعت و دلیری اندازه ای دارد که اگر از حدش بگذرد, تهور و بی باکی خواهد بود.

بسمه تعالی
امام علی النقی
پیامبر گرامی ما که درود و رحمت و صلوات تمام جن و بشر و ملائکان مقرب بر وجود مبارکشان باشد برای اعجاب خود فرمودند که اولیا و اوصیا بعداز من 12 نفر خواهند بود که اول آنها علی بن ابی طالب پسرعمم و برادرم وآخرین آنها که با نام من قرین خواهد بود واطاعت از آنها را برای امت خویش واجب دانست و فرمود: جهان بدون حجت یک ثانیه باقی نمی ماند و فرمود: هر کسی امام زمان خود را نشناسد واز جهان برود در دین جاهلیت از جهان می رود.
صدها بار در پیش تمام اصحاب فرمودند: که خدایا من حسن و حسین را دوست دارم. دوست دوست را نشان و دشمن دار دشمنانشان را.
مسئله امامت که از طرف خداوند تبارک و تعالی انتخاب وانتصاب می گردد, باید معصوم باشد و هیچ گناه کبیره و صغیره انجام نداده باشد و حتی فکر گناه صغیره را نیز ننماید و تمام امام ها از لحاظ رتبه و مقام در پیش خداوند همانند یکدیگرند وعلم هیچ یک از دیگری بالاتر نیست و هر کسی وظیفه دارد که به او از طرف خداوند محول شده و مجبور به انجام آن می باشد و غرض از گفتن این حرف این نیست که آنها بدون اراده و جبری هر که استاد ازل گفته همان را دنبال می کنند, بلی با اینکه گفته استاد ازل را انجام می دهند ولی خودشان اختیار دارند با تغییر اوضاع محیط از نقشه ی قبلی عدول نمایند یک مثال ساده: اگر امام حسن می دانست که جریان خلافت باین صورت در خواهد آمد چرا خلافت را قبول نمود واگر نمی دانست علم امامت کجا بود, جواب خیلی ساده را پدرش علی بن ابی طالب (ع) در جنگ صفین داده و وقتی ابن عباس, حضرت را در هنگامه جنگ مشغول پینه زدن کفش خود دید و اعتراض نمود. امام فرمودند: که دنیا و حکومت آن پیش علی از این لنگه کفش بی مقدار و کم ارزش می باشد, و باز می فرمود, که معاویه و بنی امیه بر این

امت هزار ماه حکومت خواهند کرد و این حدیث از پیامبر گرامی نیز به ما رسیده است, پس چون علی می دانست حکومت بدست بنی امیه خواهد افتاد دست روی دست بگذارد و تماشا کد, پس وظیفه وجدانی و انسانی او کجا رفته و امام حسین (ع) نیز در روز عرفه موقع حرکت کردن از مکه و به سوی عراق فرمودند, این کاروانی است که به سوی کوفه روان است و مرگ بدنبال آن حرکت می کند و هزاران شاهد دیگر, یاور شب عاشورا فرمودند: آنهائیکه از با ده عشق ولایت و شهادت سرمست نیستند ما را ترک کنند که فردا ظهر میدان کربلا را می بینیم که جنازه های ما بر روی زمین افتاده و گرگان کوفه و شام با پنجه های خون آلود بدریدن پیکرهای پاک شهدا مشغولند.
تمام ائمه اطهار (ع) در یک راه و طریق مستقیم که از رسول گرامی (ص) به ارث رسیده بود و آن حضرت نیز از خداوند متعال به آن مأموریت داشت گام برمی داشتند و آنهم رضای خدا و اعتلای حکم لا اله الا الله و محمداً رسول الله بود و السلام.
امام علی النقی (ع) در سال دویست و دوازده هجری پانزدهم ذیحجه چشم به جهان گشود و متأسفانه سایه پدر زیاد بر سرش مستدام نشد و پدر گرامیش در عنفوان جوانی توسط جباران بنی عباس به شهادت رسید واین جهان را ترک گفت و لنگرکشی دین و امامت را به دست با کفایت فرزند والا گهرش سپرد, امام در تمام زمینه ها از دین جدش پاسداری نمود و با حکومت وقت که دست های خود را به خون بی گناهان می آلود و در دریای کثافت و شهوترانی و عیاشی غوطه ور بود مبارزه می کرد و اگر ما ملاحظه می کنیم که عمر گرانمایه ای امامان ما کوتاه بود علتش خباثت حکومت ها را می توان عامل این مسئله دانست, چون تمام ائمه را حکومتهای وقت به عناوینی به شهادت رساندند و اگر علی را در کوفه به شهادت می رساند, دستهای کثیف حکومت معاویه به روشنی دیده می شود, که اگر جنگ صفین و حکمیت و نهروانیان نبودند تا علی را به شهادت برسانند و یا اگر شمشیرهای زهرآگین پیکر مقدس اباعبدالله الحسین (ع) را پاره پاره می نماید, دست حکومت پلید بنی امیه در آن هست و اگر امامان دیگر به جای شمشیر زهر به کار برده می شود آن نیز تحفه پسر هنده جگرخوار معاویه در قتل سردار رشید اسلام مالک اشتر و یا حسن بن علی (ع) توسط دختر اشعث بن قیس به یادگار مانده و در شیر منحوس به دسته ای بنی عباس رسیده بود.
بیداری امت اسلامی دیگر اجازه جنگ و جدل و کشتار خاندان رسول گرامی را به پادشاهان منحط بنی عباس نمی داد لذا کارشان دستهای آلوده به زهر بود که بسوی آن پاک مردان دراز می شد.
امام علی النقی (ع) نیز توسط ایادی حکومت وقت با زهر مسموم دار فانی را در رجب سال دویست و پنجاه و چهار هجری وداع نمودند.
از آن حضرت فرزند گرانمایه به امامت برگزیده شد به نام حسن به علی (حسن عسکری) (ع) مزار شریف آن امام همام در سامرا د رجنب مزار فرزندش امام حسن عسکری که زیارتگاه عشاق آل الله می باشد قرار دارد, روانش و راهش مستدام باد.

امام هادی (ع)
1- خداوند به خاطر شما باران را فرو می فرستد و به خاطر شما آسمان را نگه می دارد که بر زمین فرود نیاید.
2- هر که راحتی و خوشنود شد از خوو پسندید خود را, بسیار شوند خشمناکان بر او.
3- مصیبت شخص صبر کننده یکی است و برای جزع کننده دو قامت
4- بیهودگی خوش بینی بی خردان و صفت نادانان است.
5- بیداری لذیذ کننده تر است خواب را و گرسنگی زیاد می کند در خوبی و پاکیزه گی طعام.
6- یادکن آنوقتی را که افکنده شده ای بر زمین مقابل اهل خود.
7- مقدرات وچیزهائی که تقدیر شده بنمایاند به تو چیزهایی را که خطور نکرده بود بدل تو.
8- حکمت تأثیر نمی کند در طبع های فاسد.
9- هر کس قدر خود را نداند از شر اشخاص ایمن نباشد.
10- دنیا بازاری است که گروهی در آن منتفع می شود و گروهی ضرر می بینند.

11- ایمان افضل نعمت های الهی است و سرچشمه تمام موفقیت ها و نظام جهان بشریت است.
12- هر رستگاری و فوز و فلاح در سایه ای ایمان بدست می آید.
13- هر بنده با ایمان در هر کار رستگار و خوشبخت است.
14- هر کس برای خدا پرهیزکار باشد واز خدا بترسد مردم از او می ترسند و هر که اطاعت حق کند مردم اطاعت او را می کند.
15- مصیبت برای مردم شکیبا یکی است و برای جزع کنندگان دوتاست.
16- گردن بند گوهر بر گردن خران ننهید و سفلگان را علم و دانش نیاموزید زیرا گوهر در خلاب افتد هنوز نفیس است و غبار اگر بر فلک نشیند هنوز خسیس است.
17- از خود راضی ها ناراضی بسیار دارند از آنها بپرهیزید.
18- مصیبت زده که شکایت کننده از ثواب آخرت بی بهره باشد.
19- هر زمان که عدالتی حکومت کند سو ظین در چنین روزی حرام است مگر آنکه بدی اشخاص و خلاف قانون از آنها روشن گردد.
20- اگر ظلم و ستم حکومت کند گمان خیر از اشخاص نباید داشت مگر آنکه ثابت شود اهل خیر است.
21- خداوند متعال اولاد فاطمه را بر کلیه درندگان و سباع حرام کرده است.
22- الحسد ما حی الحسنات: حسد نیکی ها را محو و نابود می کند .
23- ان العالم و المتعلم شریکا فی الرشد: یاد دهنده و یادگیرنده در پیشرفت و ترقی با هم سهیم هستند .
24- الغضب علی من لملک لوم: خشم گرفتن به زیردستان, پستی است .
25- المحق السفیه یکادان یطفی نورحقه بسفهه: صاحب حق ابله, گاهی به نادانی چراغ حق خود را خاموش می کند .
26- العقوق یعقب القلد و یودی الی الذله: ترک احسان به پدر و مادر موجب تنهایی و منتهی به خواری می شود .
27- خودپسندی انسان را از آموختی حقیقت باز می دارد.

28- کسی که خودپسند است دشمنان او بسیار است.
29- من ما نت علیه نفسه ملاتا من شره: هر کس برای خودش ازرش قائل نبود از شرش بپرهیز .
30- خیر من الخیر فاعله: خوبتر از خوب, انجام دهنده خوبی است .
31- من رضی عن نفسه کثر الساخطون علیه: هر کس از خود راضی شد مورد خشم مردم قرار گیرد .
32- الغنی فله یمسک: کمی آرزو, بی نیازی و ثروت است .
33- العجب صارف عن طلب العلم: خودپسندی انسان را از یاد گرفتن باز می دارد .
34- لا تطلب الصفا محسن کدرت علیه: از کسی که اورا آرزوی دور و دراز است توقع صمیمیت نداشته باش .
35- البخل ازم الاخلاق: نکوهیده ترین خوی ها بخل و تنگ نظری است .
36- کسی که خودبینی به او راه یابد هلاک می شود.
37- یحیی بن اکثم قاضی القضات عصر مأمون و معتصم بود و از دانشمندترین قضات آن دوران بشمار می آمد, سئوالاتی از امام هادی (ع) نموده اند که در اینجا ذکر می گردد:
38- در باره آیه شریفه: و قال الذی عنده علم من الکتاب انا اتیک قبل از یرتد طرفک: سلیمان تخت بلقیس را خواست و آصف بن برخیا تخت او را بیش از آنکه پلک چشم خود را بر هم زند, حاضر کرد مگر پیغمبر خدا به علم آصف محتاج بود؟ امام جواب فرمودند: آنکه علمی از کتاب داشت آصف بن برخیا بود و حضرت سلیمان از شناسایی آنچه آصف می شناخت, عاجز نبود و می خواست به امت خود از جن وانس بفهماند که حجت بعد از او آصف است و آن علم را سلیمان به امر خدا به وی سپرده و تعلیمش داده بود, تا در امامت و رهنمائیش اختلاف نکنند. همچنان که در زمان داود هم علومی از جانب خداوند به حضرت سلیمان تعلیم شده بود تا پیامبری و پیشوایی او پس از پدر معلوم شود و حجت بر خلق مستحکم گردد.
39- سئوال: در آیه شریفه: و رفع ابویه علی العرش و خرداً سجداً: پدر و مادرش را بر فراز تخت برد و (همه) در برابرش به سجده افتادند, چگونه یعقوب و فرزندانش که پیامبر بودند, برای یوسف سجده کردند؟
جواب: سجده یعقوب و فرزندانش برای یوسف نبود, بلکه برای اطاعت خدا, و اظهار علاقه به یوسف بود, چنانکه سجده ملائکه هم برای آدم نبود بلکه اطاعت فرمان خدا و اظهار علاقه به حضرت آدم بود, یعقوب و فرزندانش در کنار یوسف نیز به شکرانه گرد هم آمدن دوباره و پایان دوران فراق بود, نمی بینی که هماندم در مقام شکر می گوید: رب قد اتیتنی من الملک علمتنی من تأویل الاحادیث: پروردگارا مرا ملک و سلطنت دادی و علم تعبیر خوابها را به من آموختی,

سئوال, در این آیه: و ان کنت فی شک فی انزلنا الیک فاسئل الذین یفرون الکتاب: اگر از آنچه بر تو نازل کرده ایم. در شکی از آنها که پیش از تو کتاب می خوانده اند بپرس, خطاب کیست؟ اگر خطاب به پیامبر است چگونه او شک دارد واگر به دیگری است قرآن بر که نازل شده است؟
40- جواب: در آیه و ان کنت فی شک, مخاطب پیغمبر است اما او در وحیی که به وی نازل شده بود, شک نداشت و لیکن نادانان می گفتند چرا خدا فرشته ای را به رسالت نفرستاده, و میان ما و پیغمبرش فرق نگذاشته؟ او هم می خورد و می نوشد و در بازارها راه می رود؟ خداوند وحی کرد که د رحضور این نادانان از آنها که بیش از تو با کتابهای آسمانی آشنا بوده اند بپرس, آیا خدا تاکنون پیغمبری برای بشر فرستاده که نخورد و نیاشامد و در بازارها راه نرود؟ تو هم مثل آنها و این تعبیر که اگر شک داری با اینکه او شک نداشت از نظر مماشات و همراهی با طرف است چنانکه در آیه مباهله قرآن به او دستور می دهد بگو: بیائید تا فرزندان ما و فرزندان شما و زنان ما و زنان شما و خود ما و خود شما را دعوت کنیم, سپس نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم, البته دروغگویان, نصاری بودند ودر این امر تردیدی نبود ولی اگر می گفت لعنت خدا بر شما قرار دهیم به مباهله حاضر نمی شدند و خداوند می دانست پیغمبرش رسالت های او را ابلاغ می کند و دروغگو نیست, در اینجا هم به راستگوئی پیغمبر خود یقین داشت ولی می خواست با مدعی به عنوان بی طرف کند,
4- سئوال: در این آیه: ولوان ما فی الارض من شجره اقلام البحر یمده من لیده بسقه ابحر ما تقدت کلمات الله:
اگر آنچه درخت در زمین است همه قلم باشد و دریا به ضمیمه هفت دریای دیگر مرکب شود, کلمات خدا
پایان نپذیرد, این هفت دریا چیست؟ و کجاست؟
41- جواب: اما آیه: ولوان ما فی الارض من شجره اقلام, آری چنین است, اگر درختهای دنیا قلم شود و دریا را هفت دریا مدد کند و چشمه ها از زمین به جوشد, آبها تمام شود, پیش از آنکه حکمات خدا پایان پذیرد, و هفت دریا عبارتند از: 1- دریای کبریت, 2- دریای مدیترانه, 3- دریای طبریه در فلسطین, 4- دریای خمسه (دریائی است که خاکش سیاه باشد و آبش گرم که مراد دریاچه آلبرت یا ویکتوریا ست که زیر خط استوا واقع است, 5- ماسبندان یا ما رسودان که در سودان است, 6- دریای گرم آفریقا که معروف به سان است, 7- دریای بحرون, و مراد از کلمات الله, ما ائمه جانشینان پیامبر خدا هستیم. که فضائل ما تمام نشود. 5- سئوال, در باره بهشت خداوند فرمود: و فیها ما تشتهبیه الانفس و تلذ الاعین: هر چه دل بخواهد و چشم از آن لذت ببرد, در آن موجود است, دل آدم گندم خواست و خورد, پس چرا مجازات شد؟
42- جواب: اما بهشت, البته هرگونه خوراکی, نوشابه و تفریح و سرگرمی که دل بخواهد و چشم لذت برد, در آن هست و همه را هم خداوند برای آدم حلال کرده بود, اما آن درختی که آدم و همسرش را از آن نهی کرده بود, درخت حسد بود (به عنوان استفاده نام درخت بر آن نهاده شده) به آنها توصیه کرده بود که به چشم حسد به کسانی که خداوند بر مخلوقات دیگر آنها را برتری و فضیلت داده بوده ننگرند, آدم فراموش کرد و بر آنها حسد ورزید و عزم و تصمیمی نداشت. 6- سئوال: در این آیه: او یزوجهم ذکراناً و اناثاً (بطوری که یحیی بن اکثم قاضی هم جنس باز دستگاه خلافت فهمیده) می فرماید: (یا پسران و دختران به آنها تزویج کنیم) جائی که خدا پسران را به بندگانش تزویج کند, پس چگونه قومی را بر این عمل کیفر داده؟
43- جواب: اما آیه: او یزوجهم ذکراناً و اناثاً مفهومش این است که گاه نوزاد دو تاست یکی پ

سر و یکی دختر و به هر دو تائی که با هم قرین باشند, جفت گفته می شود هر یک جفت دیگری است (نه اینکه مراد ازدواج باشد پناه بر خدا که مراد پروردگار جلیل نیرنگنهائی باشد که تو بر خود ساخته ای تا مجوز بزهکاریت باشد و هر که مرتکب این گناه شود کیفر ببیند, روز قیامت عذابش دو چندان شود و خوار و زبون تا ابد در عذاب بماند, البته اگر توبه نکرده باشد, 7- سئوال: در ایه شریفه می فرماید: و اشهدوا ذوی عدل منکم: دو مرد عادل را به شهادت بگیرید, پس چگونه در بعضی از دعواها شهادت زن تنها مسموع است؟
44- جواب: و اما قبول شهادت یک زن, این مربوط به قابله است (و موضوع زنده یا مرده بودن نوزاد هنگام ولادت) که اگر گواهی او پسندیده (و موثق) باشد, پذیرفته است و اگر پسندیده نباأ, کمتر از دو زن کافی نیست و به حکم ضرورت به جای دو مرد محسوب می شوند, زیرا در این جا مرد نمی تواند کار زن را به عهده بگیرد و اگر یک زن (اما مطمئن) بیش نبود, شهادتش با قسم قبول است. 8- سئوال: در باره خنثی که علی (ع) دستور داده بود (برای تشخیص زن و مرد بودن و یقین آن) که ببینند از کدام مجری ادرار می کند, این جریان را که باید ببیند؟ اگر نگاه کند, شاید او زن باشد و اگر زن ببیند, شاید مرد باشد و این هر دو جایز نیست, ادعای خودش هم که قبول نیست, چون ذی نفع است؟)
45- جواب: اما در مسأله خنثی همان است که علی (ع) فرموده, به این صورت که مردان عادلی جلو آئینه می ایستند, خنثی پشت سر آنها برهنه می شود, شهود عکس او را در آئینه می بینند و گواهی می دهند, 9- سئوال- راجع به مردی که دید چوپانی با گوشفندی جمع شده و چون نظرش به صاحب گله افتاده کنار رفت وآن گوسفند در میان گوسفندان دیگر گم شد, این گوسفندها را چگونه سر ببرند؟ گوشت آنها حلال است یا حرام؟
46- جواب: در موضوع گوسفند و چوپان, اگر گوسفند معلوم بود باید آن را سر ببرند و بسوزانند وگرنه (با قید قرعه تعیین می کنند) گله را دو نصف می کنند و قرعه می کشند به نام هر یک درآمد نصف دیگر آزاد است باز همین نصف را دو نیمه می کنند و قرعه می کند و این عمل را ادامه می دهند تا دو تا بیشتر نماند و قرعه آخرین به نام هر کدام افتاد آن را سر می برند و می سوزانند و بقیه آزاد می شوند. 10- سئوال: نماز صبح چرا بلند خوانده می شود با اینکه در نمازهای روزانه است و بلند خواندن مربوط به نمازهای شبانه؟
47- جواب: اما بلند خواندن نماز صبح, برای این است که پیامبر (ص) وقتی آن را می خواند, که هوا تاریک بود و لذا در حکم قرائتهای شبانه است, 11- سئوال, چرا علی (ع) به (ابن جرموز و قاتل زبیر) فرمود: قاتل ابن صفیه را به آتش بشارت د ه, پس چرا او که امام بود این قاتل را به قتل نرساند؟
48- جواب: اما جریان علی (ع) و قاتل زبیر که فرمود قاتل ابن صفیه را به دوزخ مژده بده, این مژده ای بود که پیامبر داده بود و قاتل از خوارج بود که در جنگ نهروان شرکت کرد و علی (ع) او را از این جهت نکشت که می دانست در فتنه نهروان کشته خواهد شد. 12- سئوال: باز چرا علی (ع) در جنگ صفین همه لشگریان دشمن را می کشت, چه مهاجم, چه فراری و چه زخمی, اما در جنگ جمل با فراری و مجروح کاری نداشت و اعلان کرد هر کس به خانه اش برود ایمن است هر کس سلاحش را زمین بگذارد ایمن است, این اختلاف رویه برای چه بود؟ و اگر حکم اول درست بود, ناچار دوم اشتباه بوده است.
49- جواب: اما اختلاف روش علی (ع) در جنگ صفین و جمل که آنجا مهاجم و فراری و زخمی را می کشت و اینجا فراریان را تعقیب نمی کرد, مجروحان را نمی کشت, آنها را سلاح می افکندند یا به خانه ها پناه می بردند امان داد, سرّش این بود که اهل جمل فرمانه و رهبرشان (طلحه و

زیبر) کشته شده بودند و دیگر پایگاه و جمعیتی نداشتند که به آن بازگردند و فتنه را از سر بگیرند همه به خانه ها برگشته و دیگر نه جنگجو بودند و نه مخالف و معارض, راضی بودند که کسی با آنها کاری نداشته باشد, اما اهل صفین به پایگاه مجهز می گشتند, باز فرماندهی داشتند که اسلحه برایشان فراهم می کرد و جوائزی میان آنها تقسیم می نمود, آذوقه تهیه می کرد و زخمیان را درمان می نمود, پیاده ها را مرکب و برهنگان را لباس می داد و باز دوباره همه را به میدان می فرستاد و آماده نبرد می کرد, از این رو علی (ع) این دو گروه را به یک چشم ننگریست که وظیفه را در پیکار با گویندگان لااله الا الله خوب می دانست, حق را برایشان شرح می داد و هر که نمی پذیرفت شمشیر به رویش می کشید جز اینکه توبه کند. 13- سئوال: مردی که اقرار به لواط کند آیا حدی بر او هست یا خیر؟
50- جواب: و اما مردی که اقرار به لواط کند, اگر شاهدی در کار نباشد و به دلخواه خود اقرار کند, حاکم شرع می تواند بر او منت بگذارد (و چون خود اقرار کرده معافش دارد) چنانکه حق دارد از جانب خدا کیفرش دهد, به دلیل آیه, هذا عطاونا فامنن او امسک بغیر حساب.
51- محمد بن عیس گوید: به امام (ع) نوشتم: آقایم خدا مرا قربانت گرداند, برای ما روایت کرده اند که: خدا در موضع معینی از عرش قرار دار و نیمه آخر هر شب به آسمان پائین فرود آید بو باز روایت کنند که در شب عرفه پائین آید و سپس به جای خود برگردد, یکی از دوستان شما در این باره گوید: اگ رخدا در موضع معینی باشد در ملاقات و مجاورت هوا قرار گیرد در صورتی که هوا جسم رقیقی است که بهر چیز خودش احاطه کند, پس چگونه در این صورت هوا به خدا احاطه کند؟ حضرت مرقوم فرمود: این را خدا خود می داند و او دست که نیکو اندازه گیری کند, بدانکه او اگر در آسمان پائین باشد همچنان در عرش است در یک وقت معین عملش بهر دو ناحیه مساوسیت) و علم و قدرت و سلطنت و احاطه او بر همه چیز یکسانست .
52- هرگاه پیشوای شما (دانش شما) از میان شما برداشته شود, از زیر پای خود منتظر فرج باشید .
53- زمین از حجت خالی نماند, بخدا آن حجت منم .
54- حلال گوید از حضرت در باره قول خدای عزوجل (21سوره 11) (آیا کسی که از پروردگار خود دلیل خود دلیل دارد و گواهی از خودش در پی اوستز پرسیدم, فرمود امیرالمؤمنین (ع) گواه در پی رسول خدا (ص) است و رسول خدا (ص) از پروردگار خود دلیل دارد (و آن قرآنست) .
55- محمد بن ریان گوید به حضرت هادی (امام عسکری) علیه السلام نوشتم: قربانت, برای ما روایت کرده اند که: پیامبر (ص) از دنیا جز خمس حقی ندارد, جواب آمد که, جهان و آنچه روی آنست از پیغمبر صلی الله علیه و آله است .

بسمه تعالی
در دوران ولیعهدی ظاهری امام هشتم فرزند والاتبارش امام جواد الائمه (ع) برای دیدار بسوی ایران حرک فرمودند که متأسفانه پس از شهادت امام رضا (ع) به خراسان نزول اجلال فرمودند و بنا به روایتی امام نهم در این تاریخ 8 یا 9 سال داشتند, می گویند یک روز امام در کوچه مشغول تماشای بازی همسالان خود بودند و مأمون با لشگریان خود عزم شکار کرده بود از همان مسیر که کودکان مشغول بازی بودند خلیفه با لشگریان انبوه خود می گذشت,جوانان که مشغول بازی بودند با دیدن مأمون و لشگریانش همه پا به فرار گذاشتند فقط امام در جای خود بی حرکت ایستادند و مأمون از جسارت این جوان 9 ساله در تعجب ماند, وقتی در مقابل امام رسیدند سؤال کرد که شما چرا

فرار نکردید؟ امام فرمود: جرمی مرتکب نشده بودم و راه وسیع لشگریان را تنگ نکرده بودم علتی نداشت که فرار کنم, مأمون از این سخن خوشش آمد و پرسید که شما که هستید؟ امام فرمودند: محمد بن علی واز خاندان بنی هاشم هستم,
مأمون راه خود را گرفت و رفت ولیه همه اش در فکر اصالت و شجاعت خاندان بنی هاشم بود و موقع برگشتن باز امام را در همانجا ایستاده یافت و برای امتحان آن حضرت مشت خود را گرفت و گفت اگر گفتی در توی مشت من چه هست؟ امام فرمود خ داوند را آبهائی هست که از آنها در اثر تبدلات جوی چیزهایی پدید می آید و از روی دریاها ابرها به سوی آسمان حرکت م یکنند و بادهایی خدا می فرستد تا آنها را از مکانی به مکان دیگر حرکت دهند و در توی ابرها که از دل دریاها برخاسته اند ماهیهای کوچک با ابرها حرکت می کنند و مرغ شکاری خلیفه آن ماهی ها را صید و یکی از آنها را شکار می نماید و خلیفه برای امتحان حجت خدا از آن سؤال می نماید,
مأمون مات و بهت زده زبان به تعریف و تمجیدش گشود و او را به دربار خود دعوت نمود و پس از مدتی دختر خود را به حباله نکاح حضرت درآورد.
در شهر مدینه در خاندان امام هشتم علی بن موس الرضا در روز جمعه 19 ماه مبارک رمضان سال یکصدو نود و پنج هجری نوزادی چشم به جهان گشود که نام مبارکش را محمد نام نهادند و در پرتو تعلیمات امام هشتم اعجوبه ای در علم و دانش گردید که در میان مجلس مأمون که از بزرگترین دانشمندان عصر از هر فرقه و ادیان و مسلک و حتی دهریون تشکیل شده بود همه را با استدلال و منطق کوبنده خود مجاب نمود ولی با کمال تأسف و تأثر عمر گرانمایه این امام معصوم مثل آفتاب پاییزی زود غروب کرد و در اخبار و احادیث نقل می گردد که باعث شهادت امام (ع) حسادت زنانه با دسیسه چینی درباریان و عباسیان بود.
امام محمد تقی (ع) دست بخشنده داشت واز این لحاظ به جواد ملقب شده اند,
در سی ام ذی القعده سال دویست و بیست وهشت هجری از این جهان به سرای باقی شتافت و جهان اسلام را در عزای خود باقی گذاشت.
مزار شریفش در کاظمین نزدیک بغداد د رجوار جد گرامیش می باشد و زیارتگاه شیعیان و دلدادگان مکتب رسالت و امامت می باشد.
امام محمد تقی
1- حضرت امام محمد تقی (ع) از جدش, از امیرالمؤمنین حدیث کرد که فرمود: (مردم همیشه مشمول خیر و صلاح هستند, چنانچه از لحاظ سرشت متفاوت باشند, هنگامی که مساوی شدند هلاک می گردند .
2- دیدار برادران مایه آسایش روح و بارور کننده عقل است هر چند بسیار اندک باشد.
3- خود را از ا عمالی که موجب ننگ در دنیا و عذاب در آخرت است حفظ کن.
4- مؤمن نیازمند سه چیز است توفیقی از خدا, واعظی از خود و نیز پندپذیری از کسی که او را نصیحت کند.
5- جمال آدمی در زبان او و کمال وی در عقل اوست.
6- عزت مؤمن در بی نیازی او از مردم است.
7- نعمه لا تشکر کسیئه لاتغفر: ناشکری نعمت, چون گناهی نابخشودنی است (بحار, ج2, ص 364).
8- العافیه احسن عطا : صحت و تندرستی بهترین بخشش خداوند است (بحار, ج2, ص 364).
9- ائتد تصب او تکد: در کارها استوار باش تا به نتیجه برسی (الدره الباهره)
10- لا تنال محبه الله الا ببغض کثیر من الناس: دوستی خدا میسر نمی شود مگر با دشمن عده زیادی از مردم (کاف, ج3, ص 56).
11- الایام تهنک الامر عن الاسرار الکامفه: گذشت زمان پرده ها را می درد و اسرار نهان را بر تو آشکار می کند (بحار, ج17, ص 214).
12- رضا الناس بعد رضا الله: رضایت و خشنودی خلق باید پس از خشنودی خدا قرار بگیرد (بحار, ج2, ص 362).
13- هلک جهال فیما لا یعلمون: اشخاص نادان بوسیلهنادانی و جهالت خود نابود می شود (بحار, ج2, ص 365).
14- ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم: زیانباران کسانی هستند که خود به زبان خویشتن اقدام می کنند (بحار, ج2, ص 365).

15- ان المشوره مبارکه: مشورت عمل با برکتی است.
16- عز المؤمن فی غناه عن الناس: عزت مسلمان در بی نیازی از مردم است (بحار, ج2, ص 365).
17- من اطاع هواه اعطی عدوه مناه: هر که از هوس خود پیروی کند آرزوی دشمن خود را برآورده است (الدره الباهره)
18- راکب الشهوات لا تقال عثرته: کسی که از شهوات خود سواری گیرد از لغزش در امان نخواهد بود (بحار, ج2, ص 364).
19- التحفظ علی قدر الخوف: به اندازه ترس باید احتیاط کرد (بحار, ج2, ص 364).
20- اعتماد به خداوند تعالی بها هر چیز گرانبهائی است و بسوی هر چیز بلندی نردبان است.
21- مباش ولی خدا در آشکار و دشمن خدا در پنهانی.
22- استفاده به معنی فایده گرفتن و فایده خواستن و فائده دادن است.
23- هر که کمک نماید برادری را به جهت خداوند تعالی همانا تهیه کرده خانه ای در بهشت برای خود.
24- چگونه ضایع و تلف می شود کسی که خداوند تعالی قبول کننده و پذیرنده تعهد او است.
25- چگونه نجات می یابد کسی که خداوند در طلب او است.
26- کسی که خود را از خداوند برید و بدیگری چسبانید خداوند آن را به آن دیگری واگذارد.
27- کسی که عمل کرد از غیر علم فاسد و تباه کرده پیش از آنچه اصلاح کرده است.
28- بپرهیزید از رفاقت با آدم بد, بدرستی که او شمشیر کشیده می ماند منظرش نیکوست و آثارش است.
29- بس است در دغلی و نادرستی مرد, آنکه امین خیانتکاران باشد.
30- مؤمن محتاج به سه خصلت است: توفیق از حق تعالی و واعظی از نفس خود که پیوسته او را موعظه کند و قبول کند از آنکه او را نصیحت کند.
31- فرمود: فقر را بالین خود گردان دوست به گردن فقرا در آر و ترک کن شهوت را و مخالفت کن با هوای نفس و خواهش دل خود و بدانکه تو همیشه در مرئی و منظر حقتعالی می باشی پس ببین خود را چگونه می باشی.
32- دشمنی مکن با احدی تا آنکه بشناسی آنچه مابین او و مابین خداوند تعالی است.
33- بعداز حضرت موسی (ع) یهودیان 71 فرقه شدند, یک فرقه از آنها در بهشت است و 70 فرقه در آتش, و بعد از حضرت عیسی (ع) هم مسیحیان 72 فرقه شدند که یک فرقه در بهشت است و 71 فرقه در آتش, و این امت بعد از پیامبرشان (ص) 73 فرقه شدند که 72 فرقه از آنها در آتش می باشند و تنها یک فرقه در بهشت است و 72 فرقه از 73 فرقه کسانی هستند که ولایت و مودت, را بخود می بندد و 72 فرقه از آنها در آتش هستند و تنها یک فرقه در بهشت است.
34- مؤمن به رفیق الهی و واعظی درونی و حسن نصیحت پذیری محتاج است.
35- کسی که از هوای نفس خویش اطاعت نماید با این عمل خواسته های دشمن خویش (شیطان) را برآورده است.
36- به امام (ع) عرض کردم فدایت شوم, اساتید ما از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایاتی دارند که چون در آن زمان تقیه سخت بوده کتب خود را پنهان کردند و از آنها روایت نشد, چون آنها مردند کتب ایشان بما رسید, فرمود: آنها را نقل کنید که درست است.
37- ابوهاشم گوید: از امام (ع) پرسیدم: معنی خدا یکتاست چیست؟ فرمود: اتفاق همه زبانها بر یکتائی او چنانچه خودش فرماید: اگر از آنها بپرسی که آنها را آفریده, محققاً می گویند: خدا .
38- جعفری گوید: به امام (ع) عرض کردم: فدایت گردم, معنی حمد چیست؟ فرمود: آقائی که در هر کم و زیاد به او توجه شود .
39- ام هانی گوید: ابا جعفر محمد بن علی (ع) را ملاقات کردم و راجع به آیه (15 و 16 سوره 81) از آن حضرت سؤال کردم: فرمود: حُنس (ستارگان غروب کننده) امامی است که در زمان خود هنگامی که مردم از وجود او خبر ندارند (برخی از علمش از مردم گرفته شود) پنهان می شود, در سال 260 سپس مانند شعله درخشان در شبستار ظاهر می شود, اگر آن زمان را درک کنی چشمت روشن باد .
40- مردی به حضرت جواد (ع) نوشت و از وسوسه هائی که به خاطرش آید شکایت کرد, حضرت در جوابش چنین نوشت: همانا خدای عزّوجل اگر بخواهد تو را ثابت و پابرجا کند و از برای شیطان بر تو راهی قرار ندهد.
41- و مردمی هم پیامبر (ص) شکایت بردند از خاطره هائی که در دل آنها افتد که اگر باد آنها را بجای دوری اندازد و یا قطعه قطعه شوند دارند از اینکه آن خاطره ها را بزبان آرند؟ پس رسول خدا (ص) فرمود: این را دریافت (که این خاطره ها بر شما بسیار گران است؟) عرض کردند: آری, فرمود: سوگند به آنکه جانم بدست اوست این صریح ایمان است, پس هرگاه آن را یافتید (و احساس کردید که این خاطره ها بسراغتان آمده) بگوئید: (آمنا بالله و رسوله و لا حول و لا قوه الا بالله) .
42- ابن ابی نجران گوید: از امام جواد (ع) راجع به توحید سؤال کردم و گفتم: می توانم خدا را چیزی تصور کنم؟ فرمود: آری ولی چیزی که حقیقتش درک نمی شود و حدی ندارد زیرا هر چیز که در خاطرت درآید خدا غیر او باشد, چیزی مانند او نیست و خاطره ها او را درک نکنندچگونه خاطر درکش کنند در صورتیکه او برخلاف آنچه تعقل شود و در خاطر نقش بندد می باشد, در باره خدا تنها همین اندازه به خاطر گذرد: (چیزی که حقیقتش درک نشود و حدی ندارد) .

43- ابوهاشم گوید: به حضرت جواد (ع) آیه (لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار) را عرض کردم, فرمود: ای ابا هاشم خاطره دلها دقیقتر از بینائی چشم هاست, زیرا تو گاهی با خاطره دلت سند و هند و شهرهائی که به آنها نرفته ای درک می کنی ولی با چشمت درک نمی کنی, خاطره دلها خدا را درک نکنند تا چه رسد به بینائی چشم ها .
44- سئوال شد, رواست گفته شود: خدا چیزیست؟ فرمود: آری چیزی که او را از حد تعطیل و تشبیه خارج کند .

45- ابوهاشم گوید: از امام جواد (ع) پرسیدم: معنی خدا یکتاست چیست؟ فرمود: اتفاق همه زبانها بر یکتائی او چنانچه خودش فرماید: اگر از آنها بپرسی کی آنها را آفریده؟ محققاً می گویند: خدا .
46- جعفری گوید: به امام جواد (ع) عرض کردم: فدایت گردم, معنی صمد چیست؟ فرمود: آقائی که در هر کم و زیاد به او توجه شود .
47- عزت مؤمن در بی نیازی از مردم است.
48- زینت کار خیرع ترک کردن منت است
49- صبر را تکیه گاه خویش کن و با هوس مخالفت نما.
50- گذشت زمان پرده ها را می درد و اسرار نهان را آشکار می سازد.
51- کسی که از هوای نفس خود پیروی کند, آرزوی دشمنش را برآورده ساخته است.
52- زینت کار خیر, ترک کردن ملت است.
53- از همنشینی بدان بپرهیز که همچون شمشیر برهنه اند, ظاهرشان زیبا و آثارشان بسیار زشت است.
54- من اصفی الی ناطق فقد عبده, فان کان الناطق عن الله فقد عبدالله و ان کان الناطق ینطق عن لسان ابلیس فقد عبد ابلیس, هر کس گوش دل به گوینده ای دهد او را پرستیده, اگر گوینده از طرف خداست خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید شیطان را پرستیده.
55- قیل لجواد الائمه: ما الصمد, قال: السید المصمور الیه فی التقلیل و الکثیر, بامام جواد گفته شد ک (صمد چیست) فرمود: آقائی که برای هر کم و بیش باو نیاز برند.

بسمه تعالی
منصور عباسی خلیفه سفاک بالاخره با کوله باری از جنایات و ظلم های بی شمار چشم از این جهان بست و بدار مکافات شتافت تا جوابگوی اعمال و کردار خویش در مقابل قادر یکتا باشد, زندگانی و دوران عمر تمام ابنای بشر همین است چه خوب و چه بد باید بگذارد و برود و در آن دنیا و در روز رستاخیز که تمام آفریده ها در مقابل خدای بزرگ ایستاده و حساب اعمال انجام داده خویش را پس می دهند. در آنجائی که هیچ قدرتی به غیر از قادر متعال حساب رس نیست و چه حساب رسی دقیقی و چه روز وحشتناکی, آری همه موجودات در آن روز در پیشگاه خداوند باید حاضر گردند و حساب اعمال نیک و بد خود را بدهند, خوشا به حال کسی که بارش کمتر و حسابش آسانتر باشد.
آری منصور خلیفه با قدرت نیز مانند همه رفتگان به کاروان ابدیت پیوست و حکومت بدست هارون الرشید افتاد, هارون الرشید در میان خلفای عباسی مقتدرترین همه آنها بود و حکومت عباسی نیز تحکیم یافته بود و احتیاج به نیرنگ بازی و دورویی نداشت و در مخالفت با آل علی آنچه دلش می خواست انجام می داد,
دیکتاتورها در هنگامه حکومت همه چیز دارند ولی متأسفانه هیچ چیز ندارند, آنها قدرت زدوبند و کشتار و غارت را دارند, آنها قدرت حکومت را بر مردمان ضعیف و از پاافتاده را دارند, آنها می توانند کشورگشائی کنند و مردمان ممالک تسخیر شده را به اسارت بگیرند و به زنجیر کشند, ولی نمی توانند قلب و روح انسانهای بزنجیر کشیده را به زنجیر محبت و دوستی بکشند, شهرها را می توانند تسخیر کنند ولی قلب و روح ها را نمی توانند تسخیر کنند. هارون هم از این نوع دیکتاتورها بود, همه جا را تسخیر می کرد. به جز قلب توده مردم را, در این حالت بحرانی است که دیکتاتور خود را تنها, منزوی, واخورده, طرد شده از میان توده مردم می بیند و در دلش به هر چیز ارزشمند دشمنی حس می کند اگر ببیند که پدری فرزندش را به آغوش کشیده و از رویش می بوسد نفرتی در آن بوجود می آید.

هارون این حالت را داشت, گفتیم همه چیز داشت و هیچ چیز نداشت,
در این موقع در مدینه شخصیتی بارزی زندگی ساده و زاهدانه می کرد و کاری به زر و زیور و قدرت کذائی حکومت دنیا را نداشت در محراب عبادت ناله های شبانه اش می پیچید و با خدای خود راز و نیاز می کرد, آری آن شخصیت محبوب دلها, پسر زهرای مرضیه, محمد خاتم و علی المرتضی موسی به جعفر بود.
پس از شهادت امام جعفر الصادق (ع) به جایش امام موسی بن جعفر (ع) به امامت رسیدند واما موسی بن جعفر (ع) در تاریخ هفتم ماه صفر روز یکشنبه در سال صدوبیست و هشت هجری در مدینه منوره چشم به جهان گشودند و برادر بزرگتر آن حضرت اسماعیل بن جعفر بود که در ایام حیات امام جعفر الصادق (ع) دیده از جهان فرو بست و حضرت امام جعفر الصادق (ع) در روز فقدانش در ب قی ع از روی جنازه کفن را کنار زد و به همه اطرافیان و تشییع کنندگان نشان دادند و فرمودند همه شاهد باشید که اسماعیل فرزند من از دنیا رفته و در بقیع دفن گردیده چون امام پیش بینی آینده را نموده بود که عده ای پیدا خواهند شد واسماعیل را جاویدان و فرقه ای بنام اسماعیلیه را علم خواهند نمود و باز دردی بر دردهای دین و اجتماع خواهند افزود, فرقه اسماعیلیه از روز پیدایش در تمام بلاد جهان دست به کارهائی زد که روی حکومت بنی عباس و بنی امیه را سفید نمود, حسن صباح و سرگذشت او یا آقاخان ها و امثال آنها که امروز نیر توسط حکومت استعماری تقویت می گردند هنوز به قول خودشان در انتظار ظهور اسماعیل فرزند امام جعفر صادق (ع) می باشند, البته با راه و رسم انحرافی که هیچ گونه شباهتی به دین اسلام ندارند.
پیامبر خدا فرمود: هر کس بخواهد وارد خانه ای گردد باید از در ولایت داخل شود و کلید این خانه در دست علی (ع) می باشد (تقریباً بهمین مضمون).
تاریخچه اسماعیلیه یکی از پرفراز و نشیب ترین فرقه های دین اسلام می باشد و چه کشتار هایی که توسط فدائیان و از جان گذشتگان این فرقه در تمام اکناف دنیا و خصوصاً در ایران به مظنه ظهور رسیده است که اینجا احتیاج به توضیح آن نیست و علاقمندان می توانند به کتابهای منتشر شده در باره اسماعیلیه مراجعه نمایند,
پس از فوت منصور هارون الرشید بر اریکه حکومت تکیه زد و در ایام هارون حدود و ثقور کشورهای اسلامی حتی بطرف فرانسه کشیده شد و در یکی از مسافرتهای هارون به مکه و مدینه دستور توقیف و تبعید امام موسی الکاظم (ع) را صادر کرد و با کمال بی شرمی در مقابل قبر رسول خدا

(ص) عرض کرد یا بن عم می دانم که فرزند تو بی گناه است ولی برای تحکیم حکومت و براندازی اختلاف از میان امت اسلامی و برای حفظ حکومتم لازم است که فرزند تو را از تو جدا نمایم, آری این است شیوه مردان خود فروخته و دلیل مسخره برای راضی کردن خود, و برای اعمال ننگین خود, اتحاد اسلام و نگهداری دین را علم می نمایند, تاریخ از این شیوه اتحاد امت و تحکیم حکومت

اسلامی و حفظ حراست از ناموس دین و انسانها زیاد دارد. که هر یک در روزگاران ما نیز توسط حکومت های اسلامی به نمایش در می آید.
امام (ع) را از مدینه به بغداد منتقل نمودند و مدتها تحت نظر قرار دادند و در بعضی مواقع در مجلس هارون حاضرش می کردند البته با اجبار, می نویسند در روز عید کع تمام اعوان و انصار و بزرگان قوم در حضور هارون بودند, امام (ع) را نیز به آن مجلس دعوت کرده بودند, امام سوار بر استری به دم درب بارگاه هارون رسید و از هیبت آنچناب دربانها راه را باز کردند و مسئول تشریفات فوراً به هارون اطلاع داد که سیدی عالیقدر سوار بر استر به آستانه بارگاه تشریف دارند و هارون به محض مشاهده جمال آقا از تخت پائین آمده و به استقبال امام شتافتند و مانع پیاده شدن حضرتش گردیدند وامام با همان وضع سوار وارد تالار شدند و در مقابل تخت حکومت و قدرت از استر پیاده شدند و هارون حضرت را به بالای تخت براند و در کنار خود جای دادند و بدون اینک به حاضرین مجلس توجهی نمایند با حضرت شروع به صحبت نمودند, امین و مأمون که در تالار و در پیش هارون بودند از این منظره بع تعجب افتاده بودند و دهانشان از حیرت باز مانده بود, پس از مذاکرات طولانی و وعده و وعیدهای هارون امام از جا بلند شدند و هارون به مأمون و امین دستور داد که عموزاده خود را تا دم منزل مشایعت نمائید, وقتی مجلس خلوت شد مأمون که در صحبت جسارتی بیشتر می داشت از هارون ماجرا را پرسید هارون گفت فرزندم این شخص عالیقدر پسررسول خدا و فاطمه زهرا می باشد و حکومت در حقیقت مال ایشان است, مأمون گفت پدر حالا که اعتراف می کنید و می دانید که حکومت مال ایشان است چرا از حکومت کناره گیری نمی کنی؟ هارون با غضب به مأمون نگاه کرد و گفت اگر تو که نور چشم من هستی بخواهی به حکومت دست درازی کنی سرت را از تنت جدا می کنم, حکومت ناز است, حکومت کور است و شخص برای بدست آوردن آن چشمش کور و گوشش کر و عقلش زایل می گردد و با این کلمه خواست به مأمون هشدار بدهد که مبادا به فکر دسیسه برای بدست گرفتن حکومت باشد.
مثل هوای بهاری هر روز زندگی برا ی امام (ع) به شکلی در می آمد, هارون برای تبرئه خود و برای اینکه در بین مردم خصوصاٌ طرفداران آن حضرت بدنام نگردد, در مجالس رسمی و اعیاد از امام پذیرائی و آنکه در توان داشت چاپلوسی می کرد و در نهان دستورات محکمی برای تنگ گرفتن دایره زندگی آن حضرت را تنگ تر می کرد, می نویسند د راین جنایت عظیم خاندان متأسفانه رل مهمی داشتند و خدا خوب می داند, در هر حال حضرت را هر روز از گوشه ای به گوشه ای می کشیدند و هر که بیشتر مورد شکنجه و آزار قرار می دادند و هر کس در این عمل ناجوانمردانه بیعت بخرج می داد مورد توجه هارون قرار می گرفت. هارون مرد سیاست و در تزویر و صحنه سازی استاد بود, گفتیم در اعیاد امام را بهر طریق بود به دربار می آورد تا بهمه نشان بدهدکه او احترام پیامبر اکرم و خاندان او را دارد, در یکی از این اعیاد که اعیان و اشراف حضور داشتند رو بطرف امام نمود و عرض کرد پسر عموجان یابن الرسول الله می دانی که در قلمرو حکومت من هیچ وقت آفتاب غروب نمی کند واگر در مکانی غروب بکند در جای دیگر کشور پهناور من آفتاب طلوع می نماید و خواست بدین طریق مباهات وافتخار نماید و امام حرفی زدند که آتش کینه هارون را زیاد نمود, امام فرمودند, همان آفتابی که بر روی کنگره های کاخ تو و به کشور پهناور تو می تابد همان آفتاب از روزنه های زندان من نیز به توی زندان می تابد و همان وقتی که آفتاب عالمتاب نور خود را از روی کاخ تو برمی چیند از زندان من نیز می چیند و اما این روزها طی می گردد و روزی در محضر خداوند قادر قهار همه می ایستیم و جوابگوی اعما لو کردار خود خواهیم بود, و این سخن در آن مجلس

هارون را دگرگون ساخت و تصمیم خطرناکی گرفت که در روز بیست و پنجم ماه رجب سال یکصد و هشتاد و سه هجری توسط (سندی), ملعون به مرحله اجرا در آمد و امام (ع) را با زهر مسموم و به شهادت رسانید و عالم اسلام را به عزای حضرتش نشانید.
سلیمان که از خاندان بنی عباس بود در کاخ خود نشسته بود, دید چهار نفر حمال نردبانی را حمل می کنند و جنازه ای بروی آن قرار دارد. دلش بحال آن مرده سوخت و دستور داد تا نوکرانش او را حمل و تشییع نمایند, کارکنان سلیمان تا از ماجرا خبردار شدند عده ای فریاد برآورد و دوستان کشف گردید و دوستاران حضرت اطرافش را گرفتند و یک نفر در جلو تابوت فریاد می زد که ایها الناس این امام موسی بن جعفر (ع) است و هر دم اجتماع مردم زیاد می شد, دستگاه خائن

حکومت به وحشت افتادند و برای اینکه خود را از تهمت برهانند جنازه را بر روی زمین قرار دادند و روی جنازه را باز کردند و گفتند مردم ببینید که امام رافضی ها با اجل خود از دنیا رفته که در این وقت یک نفر پزشک مسیحی با دیدن جمال و دستهای آقا فریاد زد مردم این شخص را با زهر مسموم کرده اند و او با اجل خود از دنیا نرفته است.
قرار آن بزرگوار در شهر کاظمین و زیارتش, عاشقان خاندان رسول الله می باشد, سالهاست که از انوار بیکرانش شهر کاظمین منور می گردد واز آن همه جاه و جلال و قدرت و شوکت هارون و بنی عباس در صفحه تاریخ بغیر از ننگ و رسوائی و جنایت یادگار دیگری باقی نمانده است.
والسلام علیکم و رحمه الله العالمین
عباس شبگاهی شبستری

تولد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
ساقی بیار باده که دنیا به کام ماست دنیا به کام ما و مسگه ای عزت به نام ماست
شهر مدینه گشته منور ز نور حق نایب مقام جعفر الصادق و صاحب مقام ماست
در حیرت است موسی عمران به طور خود بر موسی مدینه سلام و پیام ماست
ای نور چشم حیدر و ای روح مصطفی ای یوسف مدینه به قوامین سلام ماست
دریای صبرو مظهر مهر و وفا توئی نامت چو عطر جنت او بر مشام ماست
باب الحوائج است گو بزنی چنگ دامنش مرضی المرام گردی و دنیای که رام ماست
بر قرسطی و زیدی و بر منکرش بگو او صاحب ولایت و صاحب امام ماست
اول علی و بعد حسن, سومین حسین سجاد و باقر, جعفر و کاظم امام ماست
بر رهروان راه ولایت که مژده باد چون باده ولایت او پربه جام ماست
بر پیشگاه ضرت او صد سلام باد او صاحب جلالت و صاحب زمام ماست
شاها قسم به جده سادات نظر نما (البرز) عاشق است بتو و دین مرام ماست
(البرز)

امام موسی بن جعفر (ع)
1- آغاز کننده به دشنام ستکارتر است و گناه خود و گناه رفیقش به گردن اوست در صورتی که آن که ستم به او شده از حد نگذرد.
2- از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند, پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را خواهد, و اگر گناه و کار بدی کرده در آن گناه از خدا آمرزش خواهد و بسوی او بازگشت کنند (توبه کند).
3- کار خیر هر چند زیاد باشد آن را بزرگ نشمارید (منت به کسی نگذارید)
4- گناه هر چقدر کوچک باشد بزرگ بشمارید و از ارتکاب به آن بپرهیزید.
5- گناهان کوچک اگر جمع شوند مبدل به گناهان برزگ شوند (آدم گنه کار اگر زنجیر پاره کند هر روز بدتر از پیش می تازد (مولف).
6- از خدا در نهان بترسید تا خودتان انصاف و عدالت کرده باشید.

7- به سوی اطلاعت از پروردگار بشتابید, و راست بگوئید و امانات را به صاحبانش برگردانید که به صلاح شماست.
8- در آنچه بر شما حلا ل نیست وارد نشوید زیرا که آن به زیان شماست.
9- هیچ کدام از شما نیست جز اینکه بهشت را به آنچه در آن است به چشم خود دیده, و دوزخ و آنچه در آن است دیده است اگر قرآن را راست ود رست دانید (و آن را باور دارید)
10- همانا دعا بر میگرداند, آنچه را مقدر شده و آنچه مقدر نشده, عرض کردم مقدر شده را دانستم مقدر نشده کدام است؟ فرمود: تا این که تقدیری در باره آن نشود.
11- چون مؤمن بمیرد فرشتگان و عبادتگاها و زمینی که خدا را در آن عبادت می کرده و درهای آسمانی که اعمالش از آن ها بالا می رفته بر او گریه کنند و در اسلام رخنه یی افتد که چیزی آن را نبندد زیرا مؤمین درهای اسلامند, دژهای اطراف شهر.
12- گفتگوی با عالم کرد و به بهتر از گفتگو با جاهل روی تشک ها.
13- نشستن نزد کسی که به او اعتماد دارم از عبادت یک سال برایم اطمینان بخش تر است.
14- کیست که به خدا وامی نیکو دهد تا برایش چند برابر کند و او را مزدی ارجمند است.
15- سوره 57 آیه 11 فرمود: در باره سعه به امام نازل شده است.
16- خمس از پنچ چیز باید داده شود: 1- غنیمت ها, 2- غواصی (منابع دریا), 3- گنج ها, 4- معادن, 5- نمک زارها (معدن مخصوص نمک) از تمام این انواع دریافت می شود و به کسانی که خدایتعالی مقرر فرموده داده می شود و چهار پنجم آن (یعنی غنائم) میان جنگجویان و متصدیان جنگ تقسیم می شود, و خمس میان آنها (که خدا مقرر فرموده) به شش سهم تقسیم می شود. 1- سهم خدا, 2- سهم پیامبر, 3- سهم خویشان پیامبر, 4- سهم یتیمان, 5- سهم تهیدستان, 6- سهم در راه ماندگان.
17- سهم خدا و سهم پیغمبر پس از وفات پیامبر از نظر وراثت به والیان امر (ائمه معصومین) تعلق دارد, پس برای امام سه سهم است: دو سهم از نظر وراثت و یک سهم بهره خود او است از جانب خدا, بنابراین نصف کامف خمس از اوست (که در این زمان به سهم امام معروف است) و نصف دیگر در میان یک سهم به یتیمان و یک سهم به تهی دستان, و یک سهم به در راه ماندگان داده می شود که طبق قرآن و سنت میان آنها تقسیم شود, به مقداری که یک سال خرج شان را کفایت کند, اگر از آنها چیزی زیاد آمد به حاکم شرع می رسد و اگر سهم امام قابل قسمت نبود, یا کمتر از مقدار کفاف آنها بود به عهده حاکم شرع است که از آنچه در دست دارد ایشانرا بی نیا زکند, و مخارج آنها را از این نظر به عهده حاکم شرع گذاشته شده که مقدار زیادی از آنها به او تعلق دارد.
18- کسی که خدا را شناخت سزاوار است روزی دادن او را کند و دیر نشمارد او را در حکمش متهم ندارد.

19- تبلیغ خیر کن و گوینده خیر باش, مگو من هم مانند مردم و یکی از آنها, زیرا نبی اکرم (ص) فرمود: همانا راه خیر و شر بر شما روشن است, چرا باید راه شر را بروید وآن را تبلیغ کنید.
20- خدا گاهی اراده می فرماید که زیادها را کم و کم ها را زیاد نماید.
21- آموخته های دوران جوانی مانند نقش که بر سنگ حجاری شده باشد, ثابت و پایدار می ماند.
22- به تحقیق قرآن دارای ظاهری آشکار و باطنی ناپیدا است.
23- همه آنچه را که خداوند در قرآن حرام کرده , پلیدی آن سطحی و ظاهری است و باطن و روح آن امامان (رهبران – پیشوایان) ستمکارند.
24- و همه آنچه را خداوند در این کتاب حلال نمود, حلیّت آن ظاهری است و باطن آن امامان حق اند.
25- به علی بن یقطین فرمود: کفاره کارگری برای سلطان نیکی کردن به برادران دینی است.
26- هر زمانی که پدید آوردند مردمان گناهانی را که یاد نداشتند, حق تعالی پدید آورد برای ایشان از بلاها و چیزهائی که آنها را بلا نمی شمردند (یعنی کیفر جدید به اشکال جدید).
27- بپرهیز از ملولی و کسالت زیرا که این دو منع می کند حظّ تو را از دنیا و آخرت
28- مصیبت برای صبر کننده یکی است و برای جزع کننده دو مصیبت است.
29- شدت و سخت جور را کسی می داند که حکم به جور در حق او شده است.
30- به خدا قسم ک نازل می شود روزی به اندازه احتیاج و نازل می شود صبر به قدر مصیبت.
31- کسی که میان روی و قناعت نماید نعمت بر او بماند و کسی که اسراف و تبذیر کند نعمت از او زایل گردد.
32- ادا کردن امانت و راستی در گفتار روزی بیاورد و خیانت و دروغ فقر و نفاق آورد.
33- هر گاه خدا خواهد که به مورچه شرّی برسد برای او دو بال برویاند و آنگاه مورچه بپرد و مرغ هوا او را بخورد (یعنی صلاح جنبده ها را خداوند بهتر می داند).
34- بپرهیز از آنکه منع کنی مال خود را در طاعت خدا که انفاق خواهی کرد و مثل آن را جاهای دیگر.
35- کسی که دو روزش (روز گذشته و آینده) مساوی باشد مغبون است.
36- کسی که روز دومش بدتر از روز اولش باشد ملعون است.
37- کسی که زیادتی در نفس خود نمی یابد در نقصان است.
38- کسی که رو به نقصان است مرگ از برای او بهتر از حیات است.
39- احسان زنجیری است بر گردن آن کسی که به او احسان شده که بیرون نمی آورد آن را مگر مکافات و احسان نمودن به احسان کننده و یا شکر او را نمودن.
40- اگر ظاهر شود اجل ها رسوا شود آرزوها.
41- کسی که متولد و پروریده شده در فق, سرگشته وحیران کند او را توانگری.
42- دو نفر همدیگر را دشنام ندهند مگر آنکه بالاتر است و فرود خواهد آمد به مرتبه آنکه پست تر است.

43- مؤمن مثل دو کفه ترازو است هر چه زیر شود ایمانش زیاد شود.
44- دعا نمودن و از خدا خواستن و اظهار مطلب به خدا بلا را برطرف سازد.
45- کسی که این را از رهگذر علم و دین بپذیرد و کوهها متزلزل می گردند ولی انسان متدین متزلزل نمی گردد.
46- و بر عکس کسی که از رهگذر تقلید و ظن و گمان دین را پذیرفت با تقلید کورکورانه هم از قلمرو مذهب خارج می شود.
47- مؤمن کم حرف است و پرکار و منافق پر حرف است و کم کار.
48- زنی که شوهرش بعد از ازدواج به ضعف عقل یا دیوانگی دچار شود, اختیار با زن است می تواند از او کناره گیری کند و طلاق بگیرد.
49- بر مسلمان لازم است که به عهد و پیمان وفا کند و به آن صادقانه عمل نماید.
50- پیمانهای اخلاقی, اجتماعی, سیاسی, اقتصادی, نظامی و غیره, از جمله پیمانهایی هستند که از نظر اسلام باید به آنها وفادار بود.
51- عهد و پیمان شکنی از رفتار و آداب یک مسلمان واقعی نیست.
52- مسلمان نیست کسی که به عهد و پیمان وفادار نباشد.
53- به هشام فرمود: انسان عاقل دروغ نمی گوید اگر چه دروغ وسیله برآمدن خواهشهای نفسانی او باشد.
54- کسانی که مقتصد باشند و قناعت کنند نعمت های الهی بر آنها باقی و مستمر خواهد بود.
55- کسی که تبذیر و اسراف کند نعم الهی از او زایل می شود.
56- حفظ امانت, راستی و درستی جلب رزق و روزی می شود.
57- دزدی دروغ موجب فقر و نفاق خواهد بود.
58- پرسیدند یقین چیست؟ فرمود: یتوکل الله (توکل بر خدا) تسلیم الله, (تسلیم بامر خدا در هر شرایط) و برخی لقضاالله (راضی شدن به قضا خداوند) یقوض الی الله (در اختیار گذاشتن خود به خدا).
59- اگ رمی خواهی بدون ثروت بی نیاز باشی و روح و جان تو از بیماری حسد (و انحرافات اخلاقی) آسوده گردد و دین و ایمان تو سالم بماند از خدا بخواه تا عقل و خرد تو را کامل سازد,
60- به تحقیق قرآن دارای ظاهری آشکار و باطنی ناپیداست, همه آنچه را که خداوند در قرآن حرام کرده, پلیدی آن سطحی و ظاهر است و باطن و روح آن امامان ستمکارند, و همه آنچه را خداوند در این کتاب حلال نموده حلیّت آن ظاهری و باطن آن امامان حق اند (توضیح حدیث 60 از قول امام صادق (ع) نیز نقل شده).
61- ان الله تعالی لیبفض العبدا لئوامه ان الله لیبفض العبد الفارغ: خداوند بنده پرخواب و بنده بی کار را مبفوض می دارد.
62- اجعلوا حظاً من الدنیا باعطائها ما تستهی من الحلال و مالا ینثلم المروه و مالا سرف فیه و استعینوا بذلک علی امور الدین فانه روی لیس منانی ترک دنیا لدینه او ترک دینه لدنیاه: یعن ای انسانها بر نفس های خودتا حظّی و بهره ای از نعمت های دنیا قرا ردهید, به این ترتیب که آنچه از نعمت ها که حلال است و نفس شما طالب آنها می باشد, در انجام آن مجازید, تا صفت مروت خدشه دار نگردد و جواز این عمل د رحد است که مرتکب اسراف نشوید و از این عمل برای انجام امور دینی کمک بگیرید زیرا دوستدار ما اهل بیت نیست کسی که دنیای خود را به جهت دینش و یا دین خود را به جهت دنیایش ترک کند.
63- الیأس مما فی ایدی الناس عزّ المؤمن فی دینه و مروته فی نفسه و شرفه فی دنیاه و عظمته فی اعین الناس و جلالته فی عشیرته و مهابته عند عیاله و هوا غنی الناس عند نفسه و عند جمیع الناس: از مردم قطع امید کردن و از ثروتشان چشم پوشیدن و به درآمد خود قانع شدن برای مرد با ایمان مایه عزت دینی و روح جوانمردی و شرف دنیوی است, چنین شخصی در نظر مردم بزرگ و بین فامیل خود محترم و در محیط خانواده اش دارای وقار و عظمت خواهد بود, او در باطن خود در نظر دیگران بی نیاز ترین تمام مردم است.
64- من طلب هذا الرزق من حله لیعود به علی نفسه و عیاله کان کالمجاهد فی سبیل الله: کسی که این روز حلال را (به وسیله کار و تلاش) برای خود و عیالش بطلبد, مانند جهادگری است
65- اگر گردوئی در دستت بوده باشد و همه مردم بگویند که آن جواهر است سودی برای تو نخواهد داشت زیرا که تو خود می دانی که آن گردو است واگر جواهری در دستت باشد و همه مردم بگویند که آن گردو است, زیانی به حالت نخواهد داشت زیرا که تو می دانی آن جواهر است .
66- من استشار لم یعدم عند الصواب مادحاً وعند الخطا عاذراً , کسی که در کار خویش با صاحب نظر و عقل و درایتی مشورت کند, این کار از دو حال خارج نیست اگر به صلاح و مصلحت بوده مورد ستایش دیگران قرار می گیرد واگر خطائی در مشورت و نحوه آن انجام شده باشد و در کارش موفق نباشد دارای عذر بود, مورد نکوهش قرار نمی گیرد.
67- از آنچه دانی به نادانان بیاموز.
68- الحمیه رأس الدوا : پرهیز سر سلسله دارو و درمان است .
69- اتق الله و قل الحق و ان کان فیه هلاکک: از خدا بترس و حق را بگوی گرچه موجب نابودی تو شود .
70- الرفق نصف العیش: مدارا و نرمی, نیمی از زندگی است .
71- ایاک و المزاح فانه یذهب بنور ایمانک و یستخف مروتک: از مزاح و شوخی دوری کن زیرا ایمان تو را زائل می سازد و مروت تو را کم می کند.
72- جهاد المر حسن التبهل: جهاد زن, شوهرداری نیکوست.
73- خداوند بر مردم دو حجت دارد, حجت آشکار و حجت پنهان, حجت آشکار, رسولان و انبیا و امامانند, و حجت باطنه, عقول و افکارند.
74- من تکلم فی الله هلک و من طلب الرئاسته هلک و من دخله العجب هلک, هر کس در ذات خدا سخن گفت هلاک شد و هر که ریاست طلب شد هلاک گشت, و هر کس خودبین شد هلاک گردید.
75- عومک للضعیف من افضل الصدقه: کمک تو به ناتوان از افضل صدقات است.
76- کلما احدث الناس من الذنوب مالم یکونوا یعلمون احدث الله لهم من البلا , مالم یکونوا یعدون: هر چه مردم مرتکب گناهنانی شوند که قبلاً نمیشدند خدا بلاهای تازه ای به آنها دهد که به حساب نمی آورند.
77- لادین لمن لامروه له و الامروه لمن لاعقل له: کسی که مروت ندارد, دین نیز ندارد و کسی که عاقل نباشد دارای مروت نیز نیست.
78- عن موسی بن جعفر (ع) قال علی (ع) مروا صبیانکم بالصوه و اذا کانوا بنا سبع سنین و فرقوا بینهم فی المضاحع اذا کانوا ابنا عشر سنین: حضرت موسی به جعفر از علی بن ابی طالب (ع) نقل کرده است که فرمود: در هفت سالگی فرزندان خود را به نماز وادارید و در ده سالگی بستر خواب آنها را از یکدیگر جدا سازید.
79- اشیا به مشیت و اراده خدا صورت می پذیرد و بدون اینکه سخنی بگویند و یا در درون تردد می باشد.

80- صفوان بن یحیی نقل می کند: از امام هفتم سؤال کردم: که اراده را در خدا, و در مخلق برای من تفسیر کند, فرمود:
81- اما اراده خدا فقط در مخلوق امر درونی است که پس از آن فعل مستحق می شود,
82- اما اراده خدا فقط احداث (ایجاد) او است, زیرا در خدا, نظر و اندیشیدن, آنگاه قصد و تصمیم به یک طرف وجود ندارد, این صفات از خدا منتفی است, و همگی از صفات مخلوق (انسان) است,
83- اراده خدا ایجاد است, او می گوید: (باش) آن هم محقق می شود بدون اینکه لفظی در کار باشد و لفظی انجام گیرد.
84- و بدون اینکه بیندیشد و تفکر کند, اراده او فاقد هر کیفیت و چگونگی است

چون برای خدا کیفیت و چگونگی معقول نیست.
85- نمازهای نافله برای هر مؤمنی وسیله تقرب به درگاه خداست.
86- هر چه را بینی در آن پندی است.
87- در برابر حق فروتنی کن تا عاقل ترین مردمام باشی.
88- طمع سرچشمه خواری و ذلت است.
89- بر طاعت خدا صبور باش.
90- هر که سبب ناراحتی برادر دینی خود شود, در حق خود بد کرده است.
91- بدترین مردم, افراد دورو و دو زبان اند.
92- مؤمن اندک سخن گوید و بسیار کار می کند.
93- بر بندگی خداوند پایدار باش.
94- برترین دین شناس برعاید, همچون برتری خورشید بر ستارگان است.
95- مستصعف کسی است که حجت و دلیل به او نرسیده باشد و به وجود اختلاف (در مذاهب و عقاید که محرک بر تحقیق است) پی نبرده باشد, اما هنگامی که به این مطلب پی برد, دیگ مستصعف نیست.
96- کسی نزد رسول خدا آمد و از حق پدر و فرزند سؤال کرد, فرمود: باید او را به نام صدا نزند (بلکه بگوید پدم) و جلوتر از او راه نرود, قبل از او نه نشیند و کاری نکند که مردم به پدرش بدگویی کنند.
97- ملعون من اتهم اخاه: هر که برادر و رفیق خود را متهم کند, از رحمت خداوند دور باد .
98- ملعون من غش اخاه: هر که برادر و دوست خود را بفریبد از رحمت خداوند دور باد .
99- من تعلم فی شبابه کان بمنزله الرسم فی الحجر و من تعلم و هو کبیر کان بمنزله الکتاب علی جه الما : امام هفتم از پدرانش از رسول اکرم (ص) نقل می نماید: علم آموختن د رجوانی بمنزله نقش در سنگ است زایل نخواهد شد و در پیری مثل نوشته در آب است.

100- من اتی الی اخیه مکروهاً فنبفسه بدا:؟ هر که ناراحتی برای دوست خود می خواهد بهتر است از خود آغاز کند .
101- ما قسم بنی العباد افضل من العقل: چیزی به انسان بهتر از عقل داده نشده .
102- ما من شی تراه عینیک الا فیه موعظه: چیزی را نمی بینی مگر آنکه می توانی از آن عبرت بگیری .
103- من طلب الرئاسه هلک: هر که جاه طلب باشد هلاک گردد .
104- مشاوره العاقل الناصح یمن و برکه درشد: با خردمند خیرخواه مشورت کردن موجب میمنت و برکت و ترقی است .
105- ما بعث الله نبیاً الا سخیا: خداوند هیچ پیامبر را مبعوث نکرده است مگر این که سخاوتمند بوده است .
106- ملعون من لم ینصح اخاه: هر که دوست و برادر خود را اندرز نگوید از رحمت خدا دور باشد .
107- کسی که در به دست آوردن مخارج زندگی خویش بکوشد به آن اندازه که خود و خانواده اش را اداره کند, مانند کسی است که در راه خدا جهاد کند .
108- اگر کسی خرجش بر درآمدش فزونی گرفت از دیگران وام بگیرد بر خدا و فرستاده اوست که احتیاجات خانواده او را به وی برساند و چنانکه بمیرد هنوز قرض خود را نپرداخته باشد بر امام (ع) لازم است که از بیت المال آن را بپردازد.
109- تفقه در دین (شناخت دین), پیدا کنید, پس بی تردید فقه (شناخت دین) کلید بینائی است تمام عبادت است, سبب دست یابی به منازل بلند و درجات والا در دین و دنیاست.
110- برتری انسان دین شناس و آگاه به احکام اسلامی یعنی (فقیه) بر عابد, مانند برتری خورشید است بر ستارگان.
111- آنکه برای شناخت احکام دین خود اقدام نمی کند, خداوند از هیچ عمل او راضی نیست .
112- بهتر است که طفل در کودکی با سختی ها و مشکلات اجتناب ناپذیر حیات که به غرمت

زندگی هستند, رو به رو شود تا در جوانی و بزرگسالی بردبار و صبور باشد .
113- کسی که روزی خویش را از راه حلال بطلبد تا بدان وسیله مخارج خویش و خانواده خود را اداره کند مانند کسی است که در راه خدا شمشیر می زند و جهاد می نماید .
114- شیعه علی تنها آن کسی است که کردارش, گفتار و رفتار و اعمالش را تصدیق کند.

لینک کمکی